قسمتت بود پیرتر بشوی ، رنگ افسوس ، طرح غم باشی
قسمتت بود پیرتر بشوی ، رنگ افسوس ، طرح غم باشی
به تو هربار سوء ظن ببرند، و تو هربار متهم باشی
حرف از آغوش و عشق کم بزنی ، در دل پاره ات قدم بزنی
زخم یک سایه ی لگد خورده ، پشت یک مرد محترم باشی
حرمت ذاتی ات سقوط کند ، روح سقراطی ات سقوط کند
پشت تنهایی ات سکوت کنی ، حسرت چند قطره سم باشی
قسمتت بود ناپدید شوی ، بروی ماضی بعید شوی
یا که یک حسّ شرمگین وسطِ جمله ی "عاشقت شدم "باشی
فکر یک شانه آتشت بزند ، حسرت خانه آتشت بزند
وسط گریه ی شبانه پُر از ، هوس چای تازه دم باشی
شانه ات را دوباره خم بکنند ، دست و پای تو را قلم بکنند
عاقلانه به مرگ فکر کنی ، باز دیوانه ی قلم باشی
حامد ابراهیم پور
به تو هربار سوء ظن ببرند، و تو هربار متهم باشی
حرف از آغوش و عشق کم بزنی ، در دل پاره ات قدم بزنی
زخم یک سایه ی لگد خورده ، پشت یک مرد محترم باشی
حرمت ذاتی ات سقوط کند ، روح سقراطی ات سقوط کند
پشت تنهایی ات سکوت کنی ، حسرت چند قطره سم باشی
قسمتت بود ناپدید شوی ، بروی ماضی بعید شوی
یا که یک حسّ شرمگین وسطِ جمله ی "عاشقت شدم "باشی
فکر یک شانه آتشت بزند ، حسرت خانه آتشت بزند
وسط گریه ی شبانه پُر از ، هوس چای تازه دم باشی
شانه ات را دوباره خم بکنند ، دست و پای تو را قلم بکنند
عاقلانه به مرگ فکر کنی ، باز دیوانه ی قلم باشی
حامد ابراهیم پور
۲.۸k
۰۷ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.