عاشقانه
چراغی سردو بینوری ولی من دوستتدارم
نمی بینی مرا، کوری ولی من دوستت دارم
دلم را بردی اما خود نماندی پای پیمانت
چه بی اندازه مغروری ولی من دوستت دارم
پناهی نیست جز یادت کنار بیکسی هایم
تو از دنیای من دوری ولی من دوستت دارم
نه شعری در سرت جاری نه احساسی به دل داری
نه در اندیشه ات شوری ولی من دوستت دارم
هزاران بار با طعنه زدی نیشی به جان من
بماند با چه منظوری! ولی من دوستت دارم
نه درمانی نه همدردی نه راهی مانده برگردی
نه با افکار من جوری ولی من دوستت دارم
فقط ای کاش میگفتی کمی هم دوستم داری
نمیگویم که مجبوری ولی من دوستت دارم !
نمی بینی مرا، کوری ولی من دوستت دارم
دلم را بردی اما خود نماندی پای پیمانت
چه بی اندازه مغروری ولی من دوستت دارم
پناهی نیست جز یادت کنار بیکسی هایم
تو از دنیای من دوری ولی من دوستت دارم
نه شعری در سرت جاری نه احساسی به دل داری
نه در اندیشه ات شوری ولی من دوستت دارم
هزاران بار با طعنه زدی نیشی به جان من
بماند با چه منظوری! ولی من دوستت دارم
نه درمانی نه همدردی نه راهی مانده برگردی
نه با افکار من جوری ولی من دوستت دارم
فقط ای کاش میگفتی کمی هم دوستم داری
نمیگویم که مجبوری ولی من دوستت دارم !
۱۵.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۱