امروز میخوام یه قصه ای بهتون بگم داستان من نیست ولی یکی ا
امروز میخوام یه قصه ای بهتون بگم داستان من نیست ولی یکی از رفیق فابریکامه عاشق یه پسری 24ساله میشه و اون 17 سالشه پسره خیلی دوستش داره ولی به احساسش احترام نمیزاره دختره یه دوستی داره که همیشه رازاشو بهش میگفته دختره 18 سالشه اون دختره همیشه بهش میگه که عشق به درد نمیخوره و مواظب خودت باش گول پسرارو نخور و از این حرفا اونم چون رفیق جون جونیشه شک نمیکنه دختره خیلی وابسته پسرس همیشه اون پیام میده بهش عشق رویایی داشتن تا اینکه پسره به دختره کم محلی میکرد جوابشو نمیده جواب تلفناشو نمیده و همینطور اون رفیق فابریکش بعد چند وقتی میفهمه عشقش و رفیقش باهمن دختره خیلی داغون شد اشک شد مهمونهرشی چشمای دختره واقعا ادم تا چه حد میتونه پست باشه میدونه دوستش عاشقشه وابستشه ولی بازم با اون پسره دوست شده هه روی هرچی نامرده پاک کرده
۱۱.۴k
۱۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.