red moon
#red_moon
#ماه_سرخ
P13
نفس عمیقی کشیدم
ا.ت : ایگوو تو بهش کاری نداشته باش ، فقط باید یه هفته دیگه اینجا بمونی ، پس به جای سوال کردم کمکم کن بهونه جور کنم اینجا بمونی ، دوستات حتما زنگ میزنن ماشین میگیرن تا بری
تو دوست داری بری شهر وخوناشام شی و افتاب بسوزونتت و از گرسنگی قاتل شی !
جونگکوک : خب چرا تو باهام نمیایی شهر .
لحظه ایی مکس کردم
ا.ت : من از شهر از مدرسه و از آدما متنفرم ، دیگه در مورد این چیزا باهام حرف نزن وگر نه خونت پای خودته ( شما گه میخوری پچمو تهدید می کنی )
رفتم سمت اتاقم
با وجود اینکه میدونم کار اشتباهیه اما با همون وضعیت گرفتم خوابیدم .
(خواب گذشتشو دید )
فلش بک :
- هی ، نگران نباش اتفاقی نمیوفته !
دخترک نگاهی تو چشمای پسر کرد
دستاش یخ کرده بود و می لرزید
+ اما بازم من حس خوبی ندارم ، هنوز خیلی کوچیکتر از این حرفام
- یااا ، چه ربطی به کوچیک بودنت داره ، زود باش . نهایتش منم مثل تو میشم ، بخاطرش دادن کمی از خونم که کاری سختی نیست .
پسر خیلی جوون تر از این بود که بخواد کل عمرشو با این امید و خطرهاش نابود کنه
با اعتماد کامل حرف می زد ، اما بازم لرزه ایی ته دلش وجود داشت
دختر لباشو بهم فشرد
هنوز دست وپاهاش از گرسنگی می لرزید
- خیلی خب بیا دیگه منتظرم .
دختر هنوز مکث کرده بود
بدنش هر لحظه سرد تر و خشک تر می شد
لرزش شدیدی بخاطر کمبود خون گرفته بود
+ اما من نمی تونم ، اگه کنترلمو از دست بدم چی ، چیز دیگه ایی نیست
- من بهت اعتماد دادم ، دیگه به خودت آسیب نزن ، زود باش العان بقیه میان ، اگه ببینن یه خوناشام تو مدرسشونه به نظرت واکنششون چیه ! و تک خنده ایی کرد
هنوزم میتونست شوخی کنه !
گردن سفید و شیشه ایش رو نزدیک تر کرد .......................
یهو از خواب پریدم
بدنم دوباره همونطوری می لرزید
صدای گریه هام که با نفس زدنام ترکیب شده بود کل اتاقو گرفت
یهو در اتاق باز شد
با همون لرزش شدید نگاهی به در کردم
دوباره همون بو ، همون حس
چرا اینقدر امیدوارم
چرا حس می کنم اون برگشته
بخاطر نور پشت در نمی شد چهرش رو دید
از جا پریدم تو بغلش و با شدت اون لرزش محکم یقه شو تو دستام گرفتم
با حس دستای گرمش که منو توی بغل آرامش بخشش فشرد احساس امنیت کردم
براید استایل بغلم کرد و دست و صورتمو با آب گرم شست
وقتی نشستم روی صندلی با دید تقریبا تار بهش نگاه
______________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
#ماه_سرخ
P13
نفس عمیقی کشیدم
ا.ت : ایگوو تو بهش کاری نداشته باش ، فقط باید یه هفته دیگه اینجا بمونی ، پس به جای سوال کردم کمکم کن بهونه جور کنم اینجا بمونی ، دوستات حتما زنگ میزنن ماشین میگیرن تا بری
تو دوست داری بری شهر وخوناشام شی و افتاب بسوزونتت و از گرسنگی قاتل شی !
جونگکوک : خب چرا تو باهام نمیایی شهر .
لحظه ایی مکس کردم
ا.ت : من از شهر از مدرسه و از آدما متنفرم ، دیگه در مورد این چیزا باهام حرف نزن وگر نه خونت پای خودته ( شما گه میخوری پچمو تهدید می کنی )
رفتم سمت اتاقم
با وجود اینکه میدونم کار اشتباهیه اما با همون وضعیت گرفتم خوابیدم .
(خواب گذشتشو دید )
فلش بک :
- هی ، نگران نباش اتفاقی نمیوفته !
دخترک نگاهی تو چشمای پسر کرد
دستاش یخ کرده بود و می لرزید
+ اما بازم من حس خوبی ندارم ، هنوز خیلی کوچیکتر از این حرفام
- یااا ، چه ربطی به کوچیک بودنت داره ، زود باش . نهایتش منم مثل تو میشم ، بخاطرش دادن کمی از خونم که کاری سختی نیست .
پسر خیلی جوون تر از این بود که بخواد کل عمرشو با این امید و خطرهاش نابود کنه
با اعتماد کامل حرف می زد ، اما بازم لرزه ایی ته دلش وجود داشت
دختر لباشو بهم فشرد
هنوز دست وپاهاش از گرسنگی می لرزید
- خیلی خب بیا دیگه منتظرم .
دختر هنوز مکث کرده بود
بدنش هر لحظه سرد تر و خشک تر می شد
لرزش شدیدی بخاطر کمبود خون گرفته بود
+ اما من نمی تونم ، اگه کنترلمو از دست بدم چی ، چیز دیگه ایی نیست
- من بهت اعتماد دادم ، دیگه به خودت آسیب نزن ، زود باش العان بقیه میان ، اگه ببینن یه خوناشام تو مدرسشونه به نظرت واکنششون چیه ! و تک خنده ایی کرد
هنوزم میتونست شوخی کنه !
گردن سفید و شیشه ایش رو نزدیک تر کرد .......................
یهو از خواب پریدم
بدنم دوباره همونطوری می لرزید
صدای گریه هام که با نفس زدنام ترکیب شده بود کل اتاقو گرفت
یهو در اتاق باز شد
با همون لرزش شدید نگاهی به در کردم
دوباره همون بو ، همون حس
چرا اینقدر امیدوارم
چرا حس می کنم اون برگشته
بخاطر نور پشت در نمی شد چهرش رو دید
از جا پریدم تو بغلش و با شدت اون لرزش محکم یقه شو تو دستام گرفتم
با حس دستای گرمش که منو توی بغل آرامش بخشش فشرد احساس امنیت کردم
براید استایل بغلم کرد و دست و صورتمو با آب گرم شست
وقتی نشستم روی صندلی با دید تقریبا تار بهش نگاه
______________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
۱.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.