قمار عشق پارت 3

ات : تهیونگ شی
تهیونگ : بله
ات : میگم تو منو میشناسی
تهیونگ : باید بشناسم؟
ات : م... نه ارباب
تهیونگ : خب خوبه راستی من امشب دیر میام عمارت به آجوما بگو برام شام درست نکنه
ات : چشم ارباب
ات ویو

تهیونگ رفت منم گفتم حالا که کار ندارم برم خونه یونا از اجوما اجازه گرفتم و راه افتادم تو راه که بودم دیدم یه ون مشکی اومد و جلوم و گرفت خواستم رد شم که منو کشیدن داخل ون و ° سیاهی

تهیونگ ویو :

تو شرکت بودم که یکی از بادیگارد هایی که براش گذاشته بودم که حواسش بهش باشه اومد
( علامت تهیونگ + علامت بادیگارد - )
+ چی شده
- قربان خانم ات رو دزدیدن
وقتی اینو گفت انگار یه سطل اب یخ رو سرم خالی شد بعد 16 سال ترسیدم
+ کار اون چوی یونجون عوضی عه ( دور از جون پسر کوچیکمون)
- نه قربان یه فرد ناشناس گفت که شما باید تنها به این محل برین
+ ای.. این که خونه قدیمی یه خانوادمه فقط بفهمم کی ات و گرفته زندش نمیزارم
سریع سوار ماشین شدم و حرکت کردم. بعد از چند مین رسیدم و رفتم داخل ات و دیدم که به صندلی بسته شده بود قلبم ریخت
+ اتتتت
- تهیونگ از اینجا برو ای...
+ انت
که یهو یکی با یه کت شروال مشکی اومد جلوم وایساد وقتی چهرشو دیدم.. . اون.. اون...


اینم پارت بعدی