یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید و اومد خونه و گذاشت رو
یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید و اومد خونه و گذاشت رو تاقچه آشپزخونه!
آقا منم تا سه روز بهش آب میدادم!
روز سوم وقتی بابام از سر کار اومد، گلدون رو برداشت،
یه سینی و چاقو هم برداشت و شروع کرد به قاچ کردن گلدون...!!
اونجا بود که من با آناناس آَشنا شدم!
برگرفته از خاطرات یک دهه شصتی!!!
:)
آقا منم تا سه روز بهش آب میدادم!
روز سوم وقتی بابام از سر کار اومد، گلدون رو برداشت،
یه سینی و چاقو هم برداشت و شروع کرد به قاچ کردن گلدون...!!
اونجا بود که من با آناناس آَشنا شدم!
برگرفته از خاطرات یک دهه شصتی!!!
:)
۴.۸k
۱۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.