عاشقانه
" هرزمان فالی گرفتم غم مخور امد ولی
این امید واهی حافظ مرا دیوانه کرد '
بار دیگر زد خزان و قصد این کاشانه کرد
جای گُل، صد خار در دشت دل ما خانه کرد
دور مجنون رفت و لیلا شد قرین قصهها
این چه افسون بود، آمد عشق را افسانه کرد!
باز من حافظ گشودم، گفت: جانا، "غم مخور"
صبر بر رنج مداوم، پیله را پروانه کرد...
این امید واهی حافظ مرا دیوانه کرد '
بار دیگر زد خزان و قصد این کاشانه کرد
جای گُل، صد خار در دشت دل ما خانه کرد
دور مجنون رفت و لیلا شد قرین قصهها
این چه افسون بود، آمد عشق را افسانه کرد!
باز من حافظ گشودم، گفت: جانا، "غم مخور"
صبر بر رنج مداوم، پیله را پروانه کرد...
۹.۸k
۱۹ دی ۱۴۰۱