... پسران فاطمه الزهرا

... پسران #فاطمه_الزهرا
.
#اروند و امواج خروشانش ... توی شرایط عادی نمی شد زد به آب، چه برسه به وقتی که هم هوا طوفانی بود و هم جزر و مد ... هوا چنان طوفانی بود که آب، قایق ها رو پرت کرده بود توی ساحل ... .
امام دستور داده بود بزنیم به آب و از اروند رد بشیم ... #عملیات ممکن نبود ... دو دفعه پیغام دادیم که: آقاجان هیچ جوره نمیشه به آب زد ... و هر بار امام قاطع گفته بود: همین امشب، باید از اروند رد بشید ... .
زدیم به آب ... امواج 15 متری و 20 متری ، همه رو با وسایل پرت کرد تو ساحل ... .
دفعه سوم به امام گفتیم: آقا بخدا نمیشه رد شد ... این بار امام با قاطعیت بیشتر بهش گفت: فرمان شخص #امام_زمانه ... همین امشب باید از اروند رد بشید ... .
این رو که شنید، چشم هاش پر اشک شد ... رفت کنار آب ایستاد و گفت: نیل به حرمت نام مادرم فاطمه زهرا شکافت ... معرفت تو چقدره؟ ... می تونی یه شب، #پسرهای_فاطمه زهرا رو توی دل خودت جا بدی؟ ... .
چند لحظه بعد برگشت و خطاب به بچه ها گفت: این عملیات، عملیاتیه که به هر قیمتی باید انجام بشه ... #سیدها بیان جلو ... .
همه رو به صف کرد و خطی به کمرشون طناب بست ... بعد طناب رو بست به کمر بقیه و گفت: اول #سادات بزنن به آب ... .
به حرمت نام فاطمه زهرا ... اون شب، اروند، بچه ها رو در دل خودش جا داد ... بچه ها زدن به دل طوفان و رد شدن ... طوفان، برابر پسران فاطمه زانو زده بود ...
.
شادی ارواح طیبه شهدا، علی الخصوص سادات؛ صلوات .

^ _ ^