نجوای عشق پارت ۲۹
همینجوری وایسادیم و چشمامون به هم خیره شدیم بعد جونگ کوک لباسو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد وزنشو انداخت روم و دستشو گذاشت رو صورتم و بعد جدا شد کوک:خیلی دوست دارم من:منم دوست دارم بعد از هم جدا شدیم پاشدیم ظرفارو باهم شستیم و بعد تموم شد کوک:میخوام برم ورزش تو باشگاه من:منم میام کوک:میخواستم بپرسم میای من:آره میام کوک:پس چند دقیقه دیگه میریم من:باشه بعد شستن ظرفا رفتیم من لباسمو عوض کردم و یه نیمتنه مشکی پوشیدم با یه شرط مشکی با کتونی سفید و بعد رفتیم دو ساعت نشستم بندشو بستم کوک:کمک نمیخوای من:آخر من این پاپیونو یاد نمیگیرم بعد دیدم جونگ کوک نشست جلوم و بند کتونیامو بست بعد بلند شدو دست منم گرفت و باهم رفتیم رسیدیم تو باشگاه هیشکی نبود مگسم پر نمیزند کوک:اینجا مال خودمه من:وووواوووو😮 کوک:بله من میخوام برم بدوم رو تریدمیل(دو ساعت داشتم فکر میکردم اسمش چی بود😐😂🤣🤣😂) کوک:برو منم میرم وزنه بزنم(داداش رونی کلمن نیست از این کوچولو ها☺😂😂😂😂) من:برو من رفتم رو تریدمیل و روشنش کردم از این برقیا بود روشن کردم و حرکت کرد منم روش میدوییدم با سرعتشو بردم بالا زیاد شد من:عرررررررر😄😄 سرعت بالا تر کوک:دختر میوفتی من:هواسمو پرت نکن من همیشه با این سرعت میرم کوک:میوفته من:میگم هواسمو پرت نکن کوک:نایکا یهو گفت نایکا من وایسادم تریدمیلم داشت حرکت میکرد که با پشت دلشتم میوفتادم جونگ کوک اومد منو گرفت از پشت افتادم تو بغل جونگ کوک و باهم افتادیم رو زمین کوک:گفتم یواش برو من:منم گفتم هواسمو پرت نکن من همیشه با این سرعت میرم 😐 کوک:خیله خوب چیزیت که نشد من:نه بعد بلند شدم من:جونگ کوک میخوام برم بکس تمرین کنم کوک:آب نمیخوای من:چرا میخوام رفت برام آوردم یکم خودش خورد یکمم خودم بعد گرفتم آب بالا سرم و ریختمش رو کلم کوک:سرما میخوری من:سرما چیه گرممه بابا😐 کوک:آره بده به منم بعد گرفتم خودشم ریخت تو صورتش(هات کی بودی تو🙂😍🤤😂) من:دستکشا بکست کو با دست نشون داد رو زمین بود من:کجام انداختی😐 کوک:میخوای من برات بیارم😐 من:☺(این یعنی آره چه پررو) کوک:😐 خیله خوب من:دستم به شر کوک:😐 من:یعنی شلوارت😣 رفت برام آورد داد بهم کوک:بیا چی میخواستی بگی من:کی کوک:همون قبلش من:هاااا هیچی دستم به شلوارت کوک:یه چیز دیگه شنیدم من:دیوونه الو دیوونه خونه یکی اینجا خیلی دیوونس از حد گذشته کوک:یکی دیگم هست دو نفریم😐 لطفا یدونه ماشین آمبولانس بفرستید☺ تا بتونم کنار عشقم دیوونم بخوابم من:😂 دست کشا بوکس و دستم کردم و رفتم سراغ کیسه بوکس و شروع کردم به تمرین و هی مشت میزدم من:بام بام بام بام(این همینجوریه😂)
از زبون جونگ کوک
چشمم بهش خورد خیلی خفن شده بود و اونو تماشا میکردم
از زبون جونگ کوک
چشمم بهش خورد خیلی خفن شده بود و اونو تماشا میکردم
۴۰.۱k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.