باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه ...
باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه ...
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه
مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل...
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه
ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه ...
در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه ...
کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما ...
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه
گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه...
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه
مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل...
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه
ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه ...
در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه ...
کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما ...
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه
گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه...
۴.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.