نجوای عشق پارت ۴۸
سعد گرفت بغلم کرد منم بغلش کردم محکم کوک:نایکا منم ازت ممنونم که اومدی تو زندگیمو گذاشتی عاشقت باشم و الانم حاضرم برات جونمم بدم بعد از هم جدا شدیم و جونگ کوک لبامو بوسید و رفتیم بیرون و جونگ کوک از رئیس خواست که من پیشش کار کنم کوک:رئیس من میخوام نایکا پیش من کار کنه تو اتاقم یونگی:خیله خوب مشکلی نیست کوک:ممنونم ممنونم بعد رفتیم تو اتاق جونگ کوک یه صندلی آورد نشستم کنارش رفتم کنارش نشستم و مشغول کار شدیم و در مورد قتلی که اتفاق افتاده داریم تحقیق میکنیم من:آآ برای دستگیریه مجرم چرا قبل از اینکه بخواد کسیو بکشه برسیم به اون محله ای قبلا بودیم اونم تو شب کوک:اگه نیومد چی من:نمیگن هر شب یه قتل اینجا اتفاق افتاده خوب کوک:چجوری وایسیم یا قایم شیم یه تخت واید برد اونجا بود یه ماژیک برداشتم نقاشی خودمونو کشیدم من:این مایم جونگ کوک اومد جلو تا ببینه چی کشیدم کوک:این الان آدمه من:ببخشید عزیزم نمیخوایم که اولمپیاد هنر بدیم که میخوام ماموریتو بگم😐😂 وگرنه من از اینم خوشگل تر میکشم کوک:آه درسته بعد روی تخته یه مربع کشیدم و خودمونو توش گذاشتم قاتل وسط قرار میگیره و اونی که قراره قربانی بشه یکم جلوتر پس قربانی عقب میوفته من کنار دیوار وایمیستم تو روبه رویه من من:جیززززز اینجوری😂😂😂 کوک:جیزززز خوب اونجوری که خوشگلیت دیوونم میکنه میترسم یه بوس بفرستی خون به مغزم نرسه🙂😂 من:منو با خودت اشتباه گرفتی کثافت 😐😂 بعد کلی نقشع و اینا نقش انجام شد ما باید قبل ساعت ۱۰ اونجا باشیم کوک:اوکی حله من:حله کوک:بریم اصلحه برام پرت کرد خیلی خفن بود من:واو😯 بعد اصلحرو بهم داد توش تیر انداختم(تیر از ایناست که سرشو باید به چرخونی) ساعت نه و نیم بود که رفتیم جونگ کوک رفت پیش جیمین و گفت کوک:اگه برنگشتیم شما نیروهای پلیس رو بفرستید جیمین و تهیونگ:اوکی من:ما میریم تهیونگ:واو نایکا پلیس بودن خیلی بهت میادا خفنت کرده کوک:من عاشق همین خفن بودنش شدم که منو جذب کردم🤤 من:😂
۱۱.۲k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.