درد از درون
اینم از قولی که داده بودم🗿
PART13..
VIEVE MIKA:
بعد از زنگ زدم مشخصات سارا رو نوشت
برگام....
میکا:« ؛-؛ »
واکاسا:«چته؟ ಠ_ಠ»
میکا:«من نمیدونستم که عضو بلک دراگونز بودی ؛-؛ »
واکاسا:«خب باور کنಠ_ಠ»
و بعد ساکت شد
میکا:«خب الان چیکار کنیم»
واکاسا:« یعنی چی ಠ_ಠ»
میکا:« بیا ماهم دنبال سارا بگردیم خو»
واکاسا:«اوف باشه»
و از بیمارستان خارج شدیم
VIEVE SARA:
دختر کیوته رو باخودمون برداسته بودیم تو خیابونا داشتیم میچرخیدیم🗿
یهو یه نفر از پشتمون گفت:« لونا!»
بع پشت سرمون برگشتیم
میـ.... مبتسویا کوننن؟؟؟؟
لونا گریش گرفت
لونا:«اونی چانن!!!»
و پرید بغلش
یعنی.....
برادر افسانه ای لونا که دنبالش میگشتیم میتسویا کون بود؟ ಠ_ಠ 💔
عالی اصلا...
بعد یهو میتسویا کون به من نگاه کرد و تعجب کرد
میتسویا:«سارا چان؟»
لونا هم اشکاش رو پاک کرد و گفت:«اون دو تا اونه چان کمکم کردن تا... تورو پیدا کنم...!»
میتسویا کون لبخندی زد و گفت:«اریگاتو!»
VIEVE AYMI:
چرا این پسره و سارا چان مثل مرغ عشقای تازه وارد همدیگه رو نگاه میکنن🗿💔
پس این برادر لونا و میتسویا ی افسانه ای بود🗿
عالی🗿☕
اینا دیگه دارن زیادی همیدگه رو نگاه میکنن
زدم به بازوی سارا چان تا حواسش جمع شه
VIEVE SARA:
با ضربه ای که ایمی به بازوم زد به خودم اومدم
من چم شده بود😐
(کارگردان: عاشق شدی🗿 سارا: کثافت رفته بودم تو حسس کارگردان: به یه ورم خب ادامش رو الان شروع کن🗿)
هوف
باید بش بگم ಥ‿ಥ
سارا:«ا... ام میتسویا... کون....»
میتسویا:«بله؟»
الان چجوری بگم اخههه
VIEVE AYMI:
این چقدر لوس میکنه خودشو ಠ_ಠ
بزار من بگم ಠ_ಠ
ایمی:«راستش پرت شدیم بیرون و جایی رو نداریم بریم میشه امشب بیایم خونه شما؟»
خیلی محترمانه
VIEVE SARA:
چقدر راحت گفت🗿
میتسویا:«چرا که نه»
برگام قبول کردد
بعد گفت:«بیاین دنبالم!»
ماهم رفتیم دنبالش🗿
فردا تازه میخوام برم مدرسه
تا پارت بعد بدرودد
PART13..
VIEVE MIKA:
بعد از زنگ زدم مشخصات سارا رو نوشت
برگام....
میکا:« ؛-؛ »
واکاسا:«چته؟ ಠ_ಠ»
میکا:«من نمیدونستم که عضو بلک دراگونز بودی ؛-؛ »
واکاسا:«خب باور کنಠ_ಠ»
و بعد ساکت شد
میکا:«خب الان چیکار کنیم»
واکاسا:« یعنی چی ಠ_ಠ»
میکا:« بیا ماهم دنبال سارا بگردیم خو»
واکاسا:«اوف باشه»
و از بیمارستان خارج شدیم
VIEVE SARA:
دختر کیوته رو باخودمون برداسته بودیم تو خیابونا داشتیم میچرخیدیم🗿
یهو یه نفر از پشتمون گفت:« لونا!»
بع پشت سرمون برگشتیم
میـ.... مبتسویا کوننن؟؟؟؟
لونا گریش گرفت
لونا:«اونی چانن!!!»
و پرید بغلش
یعنی.....
برادر افسانه ای لونا که دنبالش میگشتیم میتسویا کون بود؟ ಠ_ಠ 💔
عالی اصلا...
بعد یهو میتسویا کون به من نگاه کرد و تعجب کرد
میتسویا:«سارا چان؟»
لونا هم اشکاش رو پاک کرد و گفت:«اون دو تا اونه چان کمکم کردن تا... تورو پیدا کنم...!»
میتسویا کون لبخندی زد و گفت:«اریگاتو!»
VIEVE AYMI:
چرا این پسره و سارا چان مثل مرغ عشقای تازه وارد همدیگه رو نگاه میکنن🗿💔
پس این برادر لونا و میتسویا ی افسانه ای بود🗿
عالی🗿☕
اینا دیگه دارن زیادی همیدگه رو نگاه میکنن
زدم به بازوی سارا چان تا حواسش جمع شه
VIEVE SARA:
با ضربه ای که ایمی به بازوم زد به خودم اومدم
من چم شده بود😐
(کارگردان: عاشق شدی🗿 سارا: کثافت رفته بودم تو حسس کارگردان: به یه ورم خب ادامش رو الان شروع کن🗿)
هوف
باید بش بگم ಥ‿ಥ
سارا:«ا... ام میتسویا... کون....»
میتسویا:«بله؟»
الان چجوری بگم اخههه
VIEVE AYMI:
این چقدر لوس میکنه خودشو ಠ_ಠ
بزار من بگم ಠ_ಠ
ایمی:«راستش پرت شدیم بیرون و جایی رو نداریم بریم میشه امشب بیایم خونه شما؟»
خیلی محترمانه
VIEVE SARA:
چقدر راحت گفت🗿
میتسویا:«چرا که نه»
برگام قبول کردد
بعد گفت:«بیاین دنبالم!»
ماهم رفتیم دنبالش🗿
فردا تازه میخوام برم مدرسه
تا پارت بعد بدرودد
۲۶۶
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.