p46من جزو خاطرات بدت بودم؟
پارت 46
من جزو خاطرات بدت بودم...
-----------------------
همشون راه افتادن و پشت در ایستادن ... تهیونگ و جونگ کوک ک انگار بازیشون گرفته بود داشتن سنگ کاغذ قیچی بازی میکردن تا ببینن کی در بزنه ک بازیشون با ی پس گردنی از طرف جین ب اتمام رسید
یوری ک حسابی مضطرب بود بعد از کلی این پا و اون پا کردن بلاخره سمت در رفت و در زد...
چند دیقه گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد...
جی هوپ: شاید خونه نیستش
ولی همون لحظه صدای پاهایی اومد ک ب سمت در میومدن
برای یوری عجیب بود ک برای اولین بار دکتر لی رو بدون روپوش و با تاب شلوارک خرسی میبینه ...برای همین چند لحظه خشکش زد ...وقتی دکتر لی فهمید کی پشت دره سریع سعی کرد درو ببنده ولی تهیونگ زیرک تر از این حرفا بود
قبل از اینکه در بسته بشه پاشو لای در گذاشت
تهیونگ; به کجا چنین شتابان؟ پیاده شو با هم بریم
دکتر لی عقب عقب رفت و وقتی دید همه دارن وارد خونه میشن گلدون ب ظاهر گرون قیمتی رو از کنارش برداشت و سمت یوری پرت کرد
جین:مواظب باش
جین سریع یوری رو کشید اونور تا گلدون بهش برخورد نکنه ک باعث شد یوری توی بغلش بیوفته....یوری ک شوک شده بود و متعجب بود یه لحظه برگشت و ب چشمایی جین خیره شد(میگم احیانا شما برای کار دیگه ای اینجا نیومده بودین؟ )
توی همون حین ک این دوتا در حال لاو ترکوندن بودم جونگ کوک و جیمین سعی میکردن دکتر لی رو بگیرن حالا این بدو اونا بدو.... بلاخره جیمین تونست از کوچولوییش استفاده کنه و برای لی زیرپایی بزاره تا بیوفته ....جونگ کوک هم با دوتا نیم تنه ی زنونه ای ک همه جای خونش پیدا میشد ب صندلی بستش...
لی:ازتون شکایت میکنم عوضی ها...گلدونم شکست ...حالا زنم منو میکشه...
تیهونگ نگاهی ب دور و برش و لباسایی ک افتاده میکنخ
ته:جالبه ....
نامجون:ما قرار نیست اینجا جنگ کنیم....فقط چند تا سوال ازت دارم و انتظار دارم ک درست جواب بدی ....
لی:من هیچ کاری نکردم نمیتونی ازم حرف بکشی
جیمین:رتجب چی ازت حرف بکشیم؟تو ک میگی کاری نکردی...پس چرا اینقد دستپاچه ای؟
نامجون در حالی ک چونشو میماله...
نام:جین هیونگ ...ب نظرم اینجوری جواب نمیده باید....هیونگگگگگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یهویی همه برگشتن و ب پوزیشن جین و یوری خیره شدن ....در حالی ک جین کمر یوری رو گرفته بود و بدنشون ب هم مماس بود ب هم خیره شده بودن و نمیدونستن ک چند دقیقه اس توی این حالت قرار دارن...یهویی یوری از جا پرید و صاف ایستاد و در حالی ک سرخ سرخ ش ه بود موهاشو پشت گوشش انداخت....
یوری:کجا بودیم؟
من جزو خاطرات بدت بودم...
-----------------------
همشون راه افتادن و پشت در ایستادن ... تهیونگ و جونگ کوک ک انگار بازیشون گرفته بود داشتن سنگ کاغذ قیچی بازی میکردن تا ببینن کی در بزنه ک بازیشون با ی پس گردنی از طرف جین ب اتمام رسید
یوری ک حسابی مضطرب بود بعد از کلی این پا و اون پا کردن بلاخره سمت در رفت و در زد...
چند دیقه گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد...
جی هوپ: شاید خونه نیستش
ولی همون لحظه صدای پاهایی اومد ک ب سمت در میومدن
برای یوری عجیب بود ک برای اولین بار دکتر لی رو بدون روپوش و با تاب شلوارک خرسی میبینه ...برای همین چند لحظه خشکش زد ...وقتی دکتر لی فهمید کی پشت دره سریع سعی کرد درو ببنده ولی تهیونگ زیرک تر از این حرفا بود
قبل از اینکه در بسته بشه پاشو لای در گذاشت
تهیونگ; به کجا چنین شتابان؟ پیاده شو با هم بریم
دکتر لی عقب عقب رفت و وقتی دید همه دارن وارد خونه میشن گلدون ب ظاهر گرون قیمتی رو از کنارش برداشت و سمت یوری پرت کرد
جین:مواظب باش
جین سریع یوری رو کشید اونور تا گلدون بهش برخورد نکنه ک باعث شد یوری توی بغلش بیوفته....یوری ک شوک شده بود و متعجب بود یه لحظه برگشت و ب چشمایی جین خیره شد(میگم احیانا شما برای کار دیگه ای اینجا نیومده بودین؟ )
توی همون حین ک این دوتا در حال لاو ترکوندن بودم جونگ کوک و جیمین سعی میکردن دکتر لی رو بگیرن حالا این بدو اونا بدو.... بلاخره جیمین تونست از کوچولوییش استفاده کنه و برای لی زیرپایی بزاره تا بیوفته ....جونگ کوک هم با دوتا نیم تنه ی زنونه ای ک همه جای خونش پیدا میشد ب صندلی بستش...
لی:ازتون شکایت میکنم عوضی ها...گلدونم شکست ...حالا زنم منو میکشه...
تیهونگ نگاهی ب دور و برش و لباسایی ک افتاده میکنخ
ته:جالبه ....
نامجون:ما قرار نیست اینجا جنگ کنیم....فقط چند تا سوال ازت دارم و انتظار دارم ک درست جواب بدی ....
لی:من هیچ کاری نکردم نمیتونی ازم حرف بکشی
جیمین:رتجب چی ازت حرف بکشیم؟تو ک میگی کاری نکردی...پس چرا اینقد دستپاچه ای؟
نامجون در حالی ک چونشو میماله...
نام:جین هیونگ ...ب نظرم اینجوری جواب نمیده باید....هیونگگگگگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یهویی همه برگشتن و ب پوزیشن جین و یوری خیره شدن ....در حالی ک جین کمر یوری رو گرفته بود و بدنشون ب هم مماس بود ب هم خیره شده بودن و نمیدونستن ک چند دقیقه اس توی این حالت قرار دارن...یهویی یوری از جا پرید و صاف ایستاد و در حالی ک سرخ سرخ ش ه بود موهاشو پشت گوشش انداخت....
یوری:کجا بودیم؟
۱۲.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.