۱۶ -۱۵
یک روزی بود من باتو آشنا شدم شیشه های مشروب شکسته روی سر تو من تورو نجات دادم ولی من ولی من خودم غریق شدم توی کثافت!
سخت شدش من ۱۵ سال سن داشتم وقتی آشنا شدیم سخته باز من سوپرایز نمیخوام یا کادو یا حتی حرف زدن با تو رو فقط میخوام توی ۱۷ سالگی توی عشق کوفتی بمیرم!
زود باش درک کن عشقمو!
سخت شدش من ۱۵ سال سن داشتم وقتی آشنا شدیم سخته باز من سوپرایز نمیخوام یا کادو یا حتی حرف زدن با تو رو فقط میخوام توی ۱۷ سالگی توی عشق کوفتی بمیرم!
زود باش درک کن عشقمو!
۵۱۸
۱۲ دی ۱۴۰۳