می لرزید؛ نه از سرمای بیرون، از بارش برفی که درونش بود و
میلرزید؛ نه از سرمای بیرون، از بارش برفی که درونش بود و آدم برفیِ درست شد… تو جهنم چشماش آب میشد و روی گونههاش میریخت...اما هنوز میگفت که من حالم خوبه در حالی که دوس داشت بمیره"
- اِکسِدِنسیاست [ کسی که تظاهر میکنه خوبه در حالیکه میخواد بمیره ]
- اِکسِدِنسیاست [ کسی که تظاهر میکنه خوبه در حالیکه میخواد بمیره ]
۶.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.