*سناریو سانزو پارت 7 *

*سناریو سانزو پارت 7 *
چند از روزی که مایا رفته بود توی بیمارستان گذشت مایا یکم خوب نمیتونه روی پاهاش راه بره و نمیتونه کارشو توی بیمارستان ادامه بده برای همین من بجاش پرستار بیمارستان ساکورا شدم
/فردا صبح /
سانزو = بیب داری میری
ا.ت = اره من تا برمیگردم مواظب خونه باشه و ی غذا برای شاممون درست کن من رفتم سانزو من :)
سانزو = تو ذهنش ( چی چی گف گفت سانزو من ینی اون اون عاشقمه ♡)
+سانزو +
ا.ت رف حالا من چی درست کنم امممممم املت برنج مومو ( ی غذای ژاپنی ) درست کنم یا نه برم همون املت مومو رو درست کنم خو اول برم سراغ گاز یا نه ( بچم نمیدونه چیکار کنه )
^ا.ت ^
رفتم تو بیمارستان تا کارمو شروع کنم که دیدم ی مرد خوش قیافه اومد سمتم
اون مرد = هی ببین چه پرستار سکسی اینجا وایساده ( الله اکبر 🥲)
ا.ت =هی منحرفه عوضی اگه گوهی نداری بخوری گمشو بیرون
اون مرد = فک میکردم تو بیمارستانا از این پرستارای سکسی هم هست ( هااا دیگه چی میخوای)
اومد سمتم و دستشو زد به باسنم ( یاحضرت لیوای مقدس )
و اینقدری بهم نزدیک شد که میخواست لبو ببوسه ولی من دفاع شخصی رفته بودم و پچش کردم رو زمین 😂🤌
اون مرد = هیی یکم یواش تر ، بدنت داشت منو دیونه می کرد چیکار کنم ایقدر جذابی که محو بدنت شدم 🤌😐😑




خو اینم از پارت 7
سایونارا موچی هام :)