هر جا که روی نشسته ای در دلِ ما...
ای خوش آن روز
که با یار سر و کارم بود
بی سخن
با نگهش فرصت گفتارم بود
آن که من بستهی زنجیری مویش بودم
وه ، چه خوش بود
که او نیز گرفتارم بود ...!
که با یار سر و کارم بود
بی سخن
با نگهش فرصت گفتارم بود
آن که من بستهی زنجیری مویش بودم
وه ، چه خوش بود
که او نیز گرفتارم بود ...!
۴.۳k
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.