بگوئید آذری ، نگوئید ترک (ویرایش 2)
بگوئید آذری ، نگوئید ترک (ویرایش 2)
______________________________________________
نود درصد مردم آتورپاتگان (آذربایجان) ، بمانند مغول ها و ترک ها از «نژاد زرد» {1} نیستند ، بلکه از «نژاد سفید» {1} و از «تبار ایرانی» {1} هستند ؛ ولی برای «راستی آزمائی» این گفتهء من ، نیازی نیست که مردم آذری ، آزمایش ژنتیک انجام بدهند ؛ چون با یک نگاه به چهرهء مردم آذربایجان ، درستی این گفتهء من پااستوار (ثابت) میشود . افزون براین (علاوه براین) ، آن ده درصدی که دورگهء «ترک – ایرانی» هستند نیز ، اکنون ایرانیانی دو آتیشه هستند که به پارسی سخن میگویند و نامهائی ایرانی برای خود برمیگزینند و به تاریخ ایران باستان ، دلبستگی فراوانی دارند . نمونهء خوب این دسته از هم میهنان دورگهء «ترک – ایرانی» ، فوتبالیست گرامی و دوستداشتنی ایران ، «خداداد عزیزی» است .
هم میهنان ، آن دسته از دورگه های «ترک – ایرانی» که می گویند : «ما ترک هستیم» ، بالندگی (افتخار) خود به دشمنی هائی که ترک ها از سال 588 زادروزی تاکنون با ایرانیان کرده اند را ، نارکانه (بطور ضمنی و غیر مستقیم) به زبان می آورند . بواژگانی دیگر (بعبارت دیگر) آنها به خود می بالند (افتخار می کنند) که از نوادگان آن ترک هائی هستند که از سال 588 تا پایان چیرگی قاجاریه در سال 1925 زادروزی (میلادی) ، با ایران و ایرانی دشمنی کرده اند . در زیر ، بزرگترین دشمنی های ترک ها با ایران و ایرانیان را یادآوری می کنم:
1- ترک ها ، پس از اینکه برای نخستین بار در تاریخ ، در سال 553 زادروزی (میلادی) از سرزمین نیاکانی خودشان ، جایگرفته در فراز (شمال) مغولستان ، بیرون آمدند ؛ سه بار در سالهای 588 ، 606 ، و 627 زادروزی (میلادی) به سفارش امپراتوری روم خاوری (بیزانس) با «ایران ساسانی» جنگیدند . ترک ها در دو جنگ نخست ، از ایرانیان شکست خوردند ، ولی در آخرین جنگ خود که در سالهای 627 تا 629 زادروزی انجام شد ، با یاری هائی (کمک هائی) که از امپراتوری روم خاوری (بیزانس) گرفتند ، توانستند «ایران ساسانی» را شکست بدهند (1)(2)(3). ترک ها با این تازش های خود ، به سپاهیان روم (بیزانس) یاری رساندند که در سال 628 زادروزی (میلادی) ، در مرزهای باختری ، ایرانیان را شکست بدهند (4) ؛ و همچنین به عرب ها یاری رساندند که «ایران ساسانی» را در جنگهای سالهای 633 تا 652 زادروزی (میلادی) شکست بدهند (5) ، و به ایران چنان زیانی برسانند که زبان از گفتنش ناتوان است.
2- ترک های غزنوی و سلجوقی ، از سال 997 تا 1056 زادروزی (میلادی) ، "خودفرمانروائی" (استقلال) ایرانیان که با قهرمانی های خاندان بویه بدست آمده بود را نابود کردند . در زیر ، گسترده گوئی (توضیح) این دشمنی ترک ها را می آورم :
پس از اینکه در سال 861 زادروزی ، رادمان پورماهک (یعقوب لیث صفاری) برپد (علیه) خلافت بنی عباس ، خیزشی را برپا کرد ، ولی نتوانست این خلافت را به زیر بکشد (6) ؛ در سال 935 زادروزی ، خاندان بویه (آل بویه) که از نوادگان ساسانیان و از سرزمین پهلوان خیز دیلم (در استان گیلان) بودند ، با جنگهائی که کردند ، توانستند بخش بزرگی از ایران را از چنگ خلافت بنی عباس بیرون بیاورند ، و فرمانروائی خود را در آن برپا کنند و بازیابی راهبردها (سیاست) ، دین ، و فرهنگ ساسانیان را آغاز کنند (7) ؛ ولی این جوانترین پسر بویه ، «احمد بویه پور» (معزالدوله) بود ، که توانست در روز 19 دسامبر (28 آذر ماه) سال 945 زادروزی (میلادی) ، با دلاوری های خود ، خلافت بنی عباس را براندازد و در میاندورود دجله فرات ، به پایتختی بغداد ، فرمانروائی (حکومت) خود را برپا بکند (8).
عرب ها و«امپراتوری روم خاوری» (بیزانس) که از سال 630 زادروزی همپیمان هم شده بودند و ایران ساسانی را شکست داده بودند ، نتوانستند این شکست را تاب بیاورند (تحمل کنند) ، پایابراین (بنابراین) با دادن پول فراوانی به «ترک های غزنوی» ، آنها را گماردند که ، جنگ خود با «ایران آزاد شده بدست بوئیان» را آغاز کنند ؛ ولی تنها دستاورد ترکان غزنوی ، زورگیری کردن نیمهء خاوری قلمروی ایران بود (9)(10).
پس از اینکه ایرانیان ، با فرمانروائی خاندان قهرمان بویه ، توانستند جلوی پیشروی ترکان غزنوی پلید را بگیرند ، و توان آنها را از میان ببرند ، عرب ها و«امپراتوری روم خاوری» (بیزانس) ، «ترک های سلجوقی» تازه نفس را به جنگ با «شاهنشاهی ایران» فرستادند . از آنجا که سپاهیان ایران در جنگ با ترک های غزنوی ، تا اندازه ای توان خود را از دست داده بود ، و ترک های سلجوقی تازه نفس بودند ، این ترکان پلید و این ترکان دشمن ایران و ایرانی توانستند در سال 1056 زادروزی (میلادی) همهء قلمروی ایران را به چنگ خود درآورند (10)(11) و امپراتوری خود را در قلمروی ایران برپا کنند (10)(11).
______________________________________________
نود درصد مردم آتورپاتگان (آذربایجان) ، بمانند مغول ها و ترک ها از «نژاد زرد» {1} نیستند ، بلکه از «نژاد سفید» {1} و از «تبار ایرانی» {1} هستند ؛ ولی برای «راستی آزمائی» این گفتهء من ، نیازی نیست که مردم آذری ، آزمایش ژنتیک انجام بدهند ؛ چون با یک نگاه به چهرهء مردم آذربایجان ، درستی این گفتهء من پااستوار (ثابت) میشود . افزون براین (علاوه براین) ، آن ده درصدی که دورگهء «ترک – ایرانی» هستند نیز ، اکنون ایرانیانی دو آتیشه هستند که به پارسی سخن میگویند و نامهائی ایرانی برای خود برمیگزینند و به تاریخ ایران باستان ، دلبستگی فراوانی دارند . نمونهء خوب این دسته از هم میهنان دورگهء «ترک – ایرانی» ، فوتبالیست گرامی و دوستداشتنی ایران ، «خداداد عزیزی» است .
هم میهنان ، آن دسته از دورگه های «ترک – ایرانی» که می گویند : «ما ترک هستیم» ، بالندگی (افتخار) خود به دشمنی هائی که ترک ها از سال 588 زادروزی تاکنون با ایرانیان کرده اند را ، نارکانه (بطور ضمنی و غیر مستقیم) به زبان می آورند . بواژگانی دیگر (بعبارت دیگر) آنها به خود می بالند (افتخار می کنند) که از نوادگان آن ترک هائی هستند که از سال 588 تا پایان چیرگی قاجاریه در سال 1925 زادروزی (میلادی) ، با ایران و ایرانی دشمنی کرده اند . در زیر ، بزرگترین دشمنی های ترک ها با ایران و ایرانیان را یادآوری می کنم:
1- ترک ها ، پس از اینکه برای نخستین بار در تاریخ ، در سال 553 زادروزی (میلادی) از سرزمین نیاکانی خودشان ، جایگرفته در فراز (شمال) مغولستان ، بیرون آمدند ؛ سه بار در سالهای 588 ، 606 ، و 627 زادروزی (میلادی) به سفارش امپراتوری روم خاوری (بیزانس) با «ایران ساسانی» جنگیدند . ترک ها در دو جنگ نخست ، از ایرانیان شکست خوردند ، ولی در آخرین جنگ خود که در سالهای 627 تا 629 زادروزی انجام شد ، با یاری هائی (کمک هائی) که از امپراتوری روم خاوری (بیزانس) گرفتند ، توانستند «ایران ساسانی» را شکست بدهند (1)(2)(3). ترک ها با این تازش های خود ، به سپاهیان روم (بیزانس) یاری رساندند که در سال 628 زادروزی (میلادی) ، در مرزهای باختری ، ایرانیان را شکست بدهند (4) ؛ و همچنین به عرب ها یاری رساندند که «ایران ساسانی» را در جنگهای سالهای 633 تا 652 زادروزی (میلادی) شکست بدهند (5) ، و به ایران چنان زیانی برسانند که زبان از گفتنش ناتوان است.
2- ترک های غزنوی و سلجوقی ، از سال 997 تا 1056 زادروزی (میلادی) ، "خودفرمانروائی" (استقلال) ایرانیان که با قهرمانی های خاندان بویه بدست آمده بود را نابود کردند . در زیر ، گسترده گوئی (توضیح) این دشمنی ترک ها را می آورم :
پس از اینکه در سال 861 زادروزی ، رادمان پورماهک (یعقوب لیث صفاری) برپد (علیه) خلافت بنی عباس ، خیزشی را برپا کرد ، ولی نتوانست این خلافت را به زیر بکشد (6) ؛ در سال 935 زادروزی ، خاندان بویه (آل بویه) که از نوادگان ساسانیان و از سرزمین پهلوان خیز دیلم (در استان گیلان) بودند ، با جنگهائی که کردند ، توانستند بخش بزرگی از ایران را از چنگ خلافت بنی عباس بیرون بیاورند ، و فرمانروائی خود را در آن برپا کنند و بازیابی راهبردها (سیاست) ، دین ، و فرهنگ ساسانیان را آغاز کنند (7) ؛ ولی این جوانترین پسر بویه ، «احمد بویه پور» (معزالدوله) بود ، که توانست در روز 19 دسامبر (28 آذر ماه) سال 945 زادروزی (میلادی) ، با دلاوری های خود ، خلافت بنی عباس را براندازد و در میاندورود دجله فرات ، به پایتختی بغداد ، فرمانروائی (حکومت) خود را برپا بکند (8).
عرب ها و«امپراتوری روم خاوری» (بیزانس) که از سال 630 زادروزی همپیمان هم شده بودند و ایران ساسانی را شکست داده بودند ، نتوانستند این شکست را تاب بیاورند (تحمل کنند) ، پایابراین (بنابراین) با دادن پول فراوانی به «ترک های غزنوی» ، آنها را گماردند که ، جنگ خود با «ایران آزاد شده بدست بوئیان» را آغاز کنند ؛ ولی تنها دستاورد ترکان غزنوی ، زورگیری کردن نیمهء خاوری قلمروی ایران بود (9)(10).
پس از اینکه ایرانیان ، با فرمانروائی خاندان قهرمان بویه ، توانستند جلوی پیشروی ترکان غزنوی پلید را بگیرند ، و توان آنها را از میان ببرند ، عرب ها و«امپراتوری روم خاوری» (بیزانس) ، «ترک های سلجوقی» تازه نفس را به جنگ با «شاهنشاهی ایران» فرستادند . از آنجا که سپاهیان ایران در جنگ با ترک های غزنوی ، تا اندازه ای توان خود را از دست داده بود ، و ترک های سلجوقی تازه نفس بودند ، این ترکان پلید و این ترکان دشمن ایران و ایرانی توانستند در سال 1056 زادروزی (میلادی) همهء قلمروی ایران را به چنگ خود درآورند (10)(11) و امپراتوری خود را در قلمروی ایران برپا کنند (10)(11).
۵.۷k
۱۹ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.