سناریو کوتاه ✨🍷
دختر نوجوون...
با زخمای بزرگ روی بدنش...
خیلی سخت می تونه راه بره...
به یه خونه ترسناک و عجیب برخورد می کنه...
اون واقعا درد داشت...
فریاد می زنه...
+کمک!...بهم کمک کنید!...
دستش رو روی زخم شکمش می ذاره...
خیلی ازش داشت خون می رفت...
همونجا رو زمین میفته و از هوش میره...
پسر جوونی در خونه رو باز می کنه و دختر رو می بینه که روی زمین افتاده...
دستی به صورت دختر می کشه و لبخند می زنم...
دختر رو در آغوشش می گیره و داخل اون خونه تاریک میره...
اینا تو پیج قبلیم بودن.. ولی خب..باز می ذارمشون...
#shortscenarios_by_myj
با زخمای بزرگ روی بدنش...
خیلی سخت می تونه راه بره...
به یه خونه ترسناک و عجیب برخورد می کنه...
اون واقعا درد داشت...
فریاد می زنه...
+کمک!...بهم کمک کنید!...
دستش رو روی زخم شکمش می ذاره...
خیلی ازش داشت خون می رفت...
همونجا رو زمین میفته و از هوش میره...
پسر جوونی در خونه رو باز می کنه و دختر رو می بینه که روی زمین افتاده...
دستی به صورت دختر می کشه و لبخند می زنم...
دختر رو در آغوشش می گیره و داخل اون خونه تاریک میره...
اینا تو پیج قبلیم بودن.. ولی خب..باز می ذارمشون...
#shortscenarios_by_myj
۱۳.۴k
۱۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.