تقدیم به جانبازان شیمیایی
تقدیم به جانبازان شیمیایی
گریهات را بخند
پردهها را ببند شب شده است، روز را در اتاق پنهان کن
گریهات را بخند، دردت را، در پس اشتیاق پنهان کن
سرفههای مکررت بدجور، روی اعصاب شهر میخندد
یعنی اینکه نفس نکش، خود را، پشت این اختناق پنهان کن
شب نشسته است روی این معبر، رمز تنهایی تو لو رفته
پر شده از ستون پنجم، شهر ماه را در محاق پنهان کن
حق این مردم است این مردم که تو باشی و آرزو بکنند
کربلا را نیار و مثل قبل، توی خاک عراق پنهان کن
باز هم روزنامههای شهر، عکسهای تو را بزرگ زدند
تو به رویت نیار و دنیا را، پشت این اتفاق پنهان کن
روشنی را به روی تاولها، دکمه دکمه ببند تا آخر
باز نیلوفران آتش را، در میان اجاق پنهان کن
زخمها ـ این شناسنامهی تو ـ چند وقتی است از مد افتاده
پردهها را ببند! شب شده است، روز را در اتاق پنهان کن
گریهات را بخند
پردهها را ببند شب شده است، روز را در اتاق پنهان کن
گریهات را بخند، دردت را، در پس اشتیاق پنهان کن
سرفههای مکررت بدجور، روی اعصاب شهر میخندد
یعنی اینکه نفس نکش، خود را، پشت این اختناق پنهان کن
شب نشسته است روی این معبر، رمز تنهایی تو لو رفته
پر شده از ستون پنجم، شهر ماه را در محاق پنهان کن
حق این مردم است این مردم که تو باشی و آرزو بکنند
کربلا را نیار و مثل قبل، توی خاک عراق پنهان کن
باز هم روزنامههای شهر، عکسهای تو را بزرگ زدند
تو به رویت نیار و دنیا را، پشت این اتفاق پنهان کن
روشنی را به روی تاولها، دکمه دکمه ببند تا آخر
باز نیلوفران آتش را، در میان اجاق پنهان کن
زخمها ـ این شناسنامهی تو ـ چند وقتی است از مد افتاده
پردهها را ببند! شب شده است، روز را در اتاق پنهان کن
۹۰۱
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.