دلم خواست داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم ✨🙂

دلم خواست داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم ✨🙂
بنده 14 ساله اهل شیراز و به اسم درسا هستم 🌟
من یک بردار 3 سال از خودم بزرگ تر دارم 🌟
مادرم 32 ساله هست و متولد فروردین 💔
پدرم هم 44 سالشه و متولد تیر هست عین خودم 💔
من وقتی که 6 ماه بودم یعنی تو شکم مامانم بودم پدرم رو برق میگیره و قط نخا میشه الان بعد 14 ساله که این جوری هست و عین یه بچه 1 ساله میمونه 💔🙃
مادرم رو هم 10 روز پیش از دست دادم چه جوری اين اتفاق براش افتاد خب......
جونم براتون بگه که مادر من تو راه حاجی آباد و وکیل آباد بوده بین این ره یه دره هست که داخل کلا خالیه مادر من داشته با تاکسی می‌رفته که سرعت راننده زیاد بوده سر پیچ بودن نتونسته فرمون رو کنترل کنه فرمون از دستش در میره و ماشین پرت میشه از دره پایین مامان منم برای اینکه خودش رو نجات بده خودش رو از پنجره ماشین پیرت مکینه بیرون وفتی ضربه خورده بهش استخوان قفسه سینش میشکنه و میره تو ریهش و درجا تموم میکنه 💔😭🙃
خی یعین الان منو داداشم و مادر پدرم و پدر پدرم و مادر مادرم همین ها برای من موندن پدر مامانم وقتی بچه بوده فوت میکنه برادرش هم همین طور خوب وقتتون رو خیلی گرفتم 😐
فقد میخواستم بگم تا وقتی داردیشون خوشحالی کنید و خوش بگذرونید ☹️💔