نجوای عشق پارت ۲۱
دیدم چشماشو باز کرد نایکا:جونگکوک من:نایکا عشقم خوبی نایکا:خوبم جونگکوک من:جانم نایکا:دیگه نمیری میمونی بعد دستشو گرفتم من:نمیرم پیشت میمونم پشیمونم که ماموریتو قبول کردم نایکا:قول میدی دیگه نری من:قول میدم عشقم قول میدم که دیگه جایی نرم پیشت بمونم بعد گرفتم اشکی که داشت میومد از چشماشو پاک کردم که منم اشکام اومد من:ببخشید نایکا:برای چی من:برای اینکه رفتم و تو بخاطر من اینجوری شدی ببخشید نایکا:مهم اینه که برگشتی و الان کنار همیم این مهمه من:خیلی خوبه نایکا:اوهوم خیلی بعد گرفتم دوباره لبامو گذاشتم رو لباش و مک میزدمو میخوردم اونم همراهیم میکرد من:دلم برا لبات و چشمات تنگ شده بود دیگه همیشه باهمیم همیشه و کنارهم کار میکنیم هیچ ماموریت خارج از کشوریم قبول نمیکنم فقط یه قولی بده نایکا:چه قولی من:اینکه دوباره بشی همون نایکا قبلی که قوی بود و هراتفاقی براش میوفتاد ناراحت نمیشد یا ناامید نمیشد نایکا:باشه قول میدم من:خودت و نگاه کردی چقدر لاغر شدی پوست استخون شدی😢 نایکا:از دوریه تو بود دست خودم نبود جونگ کوک راستش باید بگم بگم من:نایکا کاره دیگه ای کردی نایکا:میخواستم بکنم اما نه این نیست من:پس چیه نایکا:میگم فقط عصبی نشو من:بگو نایکا:ام من قرص میخوردم آرام بخش چون راحت نبودم و هر شب گریه میکردم من:تتو قرص میخوردی نایکا:اوهوم من:چرا اینکارو کردی نایکا:گفتم شبا خوابم نمیبرد گفتم شاید با این قرصا آروم شم من:حالا شده بود نایکا:نه چیکار میکردم من صبح تا شب تو اتاق حبث بودم و فقط گریه میکردم 😭😭😭😭 پاشدم و رفتم اونور نایکا:جونگ کوک کجا میری من:نایکا حرف نزن
از زبون خودم
داشت میرفت که اومدم داد بزنم که توی قسمت تیری که خورده بودم بدجور درد گرفت من:آهههههههه کوک:نایکا نایکا چی شد خوبی نایکا من:اون جای تیر هنوزم درد میکنی کوک:چیزی نیست خوب میشه عزیزم نایکا من:هوم کوک:دیگه اینکارو نکن من:چیکار کوک:دیگه بخاطر من کاری نکن لطفا من:باشه کوک:باشه من:باشه کوک:عشق زندگیم یه کاری کردی دیگه نمی تونم ولت کنم برم فکر نمیکردم بخاطر من اونجوری بشی بعد گرفت بغلم کرد و سرشو برد گذاشت کنار سرم و لپشو چسیوند به لوپشو رو لوپم میکشید و صورتمم با صورتش میمالید کوک:عاشقتم نایکا بعد لبشو گذاشت رو لبام و مک میزدو میخورد
از زبون خودم
داشت میرفت که اومدم داد بزنم که توی قسمت تیری که خورده بودم بدجور درد گرفت من:آهههههههه کوک:نایکا نایکا چی شد خوبی نایکا من:اون جای تیر هنوزم درد میکنی کوک:چیزی نیست خوب میشه عزیزم نایکا من:هوم کوک:دیگه اینکارو نکن من:چیکار کوک:دیگه بخاطر من کاری نکن لطفا من:باشه کوک:باشه من:باشه کوک:عشق زندگیم یه کاری کردی دیگه نمی تونم ولت کنم برم فکر نمیکردم بخاطر من اونجوری بشی بعد گرفت بغلم کرد و سرشو برد گذاشت کنار سرم و لپشو چسیوند به لوپشو رو لوپم میکشید و صورتمم با صورتش میمالید کوک:عاشقتم نایکا بعد لبشو گذاشت رو لبام و مک میزدو میخورد
۱۰.۲k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.