ورژن بوشهری باز باران
ورژن بوشهری باز باران
بازگرما
با هیاهو
با همان تش باد وحشی
می زند بر عمق جان ها
می زند بر استخوان ها
یادم آمد روز گرما
گردش یک روز شرجی
گرم و جوشان
پشت کوچه
توی نخلستان بالا
من جوانی بیست ساله
روی آن برگ درختان
ریگ های داغ و سوزان
از برای چندتا دمباز
می دویدم در بیابان
یک دو سه دمباز زیبا
اوفتاده روی شن ها
زیر آن نخل بلندو
روی آن شن های سوزان
آن همه خرمای شیرین
توی تابستان و گرما
می جهیدم روی تیربند
فکر من سرشار شادی
قلب من پر از تپش ها
تا بچینم آن رطب ها
آن عسل های مصفی
پر کنم هر سفره ای را
از همان دمباز زیبا
من لباس نازکم را
از عرق ها
می چلاندم
ناله از دل میفشاندم
آسمان را می تکاندم
بود سنگین
بود مشکل
راه دشوار نفس ها...
وای از دست گرما
بازگرما
با هیاهو
با همان تش باد وحشی
می زند بر عمق جان ها
می زند بر استخوان ها
یادم آمد روز گرما
گردش یک روز شرجی
گرم و جوشان
پشت کوچه
توی نخلستان بالا
من جوانی بیست ساله
روی آن برگ درختان
ریگ های داغ و سوزان
از برای چندتا دمباز
می دویدم در بیابان
یک دو سه دمباز زیبا
اوفتاده روی شن ها
زیر آن نخل بلندو
روی آن شن های سوزان
آن همه خرمای شیرین
توی تابستان و گرما
می جهیدم روی تیربند
فکر من سرشار شادی
قلب من پر از تپش ها
تا بچینم آن رطب ها
آن عسل های مصفی
پر کنم هر سفره ای را
از همان دمباز زیبا
من لباس نازکم را
از عرق ها
می چلاندم
ناله از دل میفشاندم
آسمان را می تکاندم
بود سنگین
بود مشکل
راه دشوار نفس ها...
وای از دست گرما
۶۹۲
۰۷ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.