پیراهنت در آستینش ماردارد
پیراهنت در آستینش ماردارد
ماری که تنها با دل من کار دارد
دلتنگ یا دلسنگ بودن مشکلی نیست
وقتی گلی در دامن خود خار دارد
کوتاه باشد دست من از عمر بهتر
بخت بلند تو اگر دیوار دارد
این دکه ی متروکه امشب حس وحال
چای پس از یک پاکت سیگار دارد
تنها برای کشتنم یک بوسه کافی ست
چشمان تو باخود طناب دار دارد
خوشبخت تنها آسمان بی پرنده
که بر پرنده بودنت اقرار دارد
از بام من برخیز آن سمت آسمانش
قبری برای خلوت بسیار دارد
چشمم نبایستی بیفتد بر دوچشمت
از این همه عاشق کشی بیزار دارد
سید مهدی نژاد هاشمی
ماری که تنها با دل من کار دارد
دلتنگ یا دلسنگ بودن مشکلی نیست
وقتی گلی در دامن خود خار دارد
کوتاه باشد دست من از عمر بهتر
بخت بلند تو اگر دیوار دارد
این دکه ی متروکه امشب حس وحال
چای پس از یک پاکت سیگار دارد
تنها برای کشتنم یک بوسه کافی ست
چشمان تو باخود طناب دار دارد
خوشبخت تنها آسمان بی پرنده
که بر پرنده بودنت اقرار دارد
از بام من برخیز آن سمت آسمانش
قبری برای خلوت بسیار دارد
چشمم نبایستی بیفتد بر دوچشمت
از این همه عاشق کشی بیزار دارد
سید مهدی نژاد هاشمی
۱۹۵
۲۱ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.