کافی نبود و نیست
کافی نبود و نیست
هزاران هزار سال
تا بازگو کند :
آن لحظهی گریختهی جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
ـشهری که زادگاه من و زادگاه توست
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کواکب ، ستارهایست
#ژاک_پرهور
کافی نبود و نیست
هزاران هزار سال
تا بازگو کند :
آن لحظهی گریختهی جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
ـشهری که زادگاه من و زادگاه توست
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کواکب ، ستارهایست
#ژاک_پرهور
۵۷۸
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.