🍒🌱غروب بود
🍒🌱غروب بود
و ایوان پریدگی رنگش را
جبران می کرد
گونه های حیاط گل انداخته بودند
درخت تکیه داده بود به دیوار
و رد پای باران هنوز روی تنش پیدا بود
منتظر آمدنت بودم
که خبر رفتنت را گذاشتند توی دامنم
عکست انگار شبیه تو نبود
انگار زودتر از عکست رفته بودی
و حالا چشم های روشنت
مثل دیدگان سیاه من
رخت عزا پو شیده بود
دیوار ها کمکم کردند تا بایستم
پاهایم اما زودتر از من دویده بودند
تا تنت را در آغوشم گرم کنم
تو را به شکمم بر می گردانم
و این بار من
می زایمت
اینطور در من زنده می مانی
این طور نمی میری🍒🌱
روشنک آرامش
و ایوان پریدگی رنگش را
جبران می کرد
گونه های حیاط گل انداخته بودند
درخت تکیه داده بود به دیوار
و رد پای باران هنوز روی تنش پیدا بود
منتظر آمدنت بودم
که خبر رفتنت را گذاشتند توی دامنم
عکست انگار شبیه تو نبود
انگار زودتر از عکست رفته بودی
و حالا چشم های روشنت
مثل دیدگان سیاه من
رخت عزا پو شیده بود
دیوار ها کمکم کردند تا بایستم
پاهایم اما زودتر از من دویده بودند
تا تنت را در آغوشم گرم کنم
تو را به شکمم بر می گردانم
و این بار من
می زایمت
اینطور در من زنده می مانی
این طور نمی میری🍒🌱
روشنک آرامش
۶.۷k
۰۳ تیر ۱۴۰۳