قسمت دوم خاطرات شیرین
عشق به همجنس از نظر دیگران عجیب بود و اگر کسی میفهمید یا سرزنش میکرد یا مسخره میکرد اما حس مت نسبت به او واقعی بود و از ته ته دلم بود حسی عجیب که تا بحال تجربه اش نکرده بودم و برایم قابل ستایش بود...
هرروز علاقه ام نسبت بهش بیشتر و بیشتر میشد، هرروز براش کلی هله هوله میخریدم با کلی لواشک تا خوشحالش کنم و اون پیش من حالش خوب باشه!
بچها به رابطمون حسودی میکردن و یا مدام منو بابت اینکه با اون هستم سرزنشم میکردن و منم خب جلوشون در میومدم و باهاشون بحث میکردم.
ادامه دارد...
هرروز علاقه ام نسبت بهش بیشتر و بیشتر میشد، هرروز براش کلی هله هوله میخریدم با کلی لواشک تا خوشحالش کنم و اون پیش من حالش خوب باشه!
بچها به رابطمون حسودی میکردن و یا مدام منو بابت اینکه با اون هستم سرزنشم میکردن و منم خب جلوشون در میومدم و باهاشون بحث میکردم.
ادامه دارد...
۲.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.