آقا خان!

آقا خان!
این روزها هرجا که مینشینم صحبت از قانون و جذب و این مسائل است!
ماهم که جز عاشق شما بودن چیزی را بلد نیستیم و نمیدانیم
اخر شما که مثل من گیج و عاشق پیشه نیستید
و هزار ماشالله هزار ماشالله چشم دشمنتان کور در همه ی امور سررشته دارید
اما برای اطمینان مختصری توضیح میدهم
حقیقتش این است که مثلا
شخص،موقعیتی یا هرچیزی راکه دوست دارید و میخواهید به ان برسید
باید به ان فکر کنید و خودتان را در ان موقعیت یا درکنار ان شخص تصور کنید و هی تصور کنید و هی تصور کنید تا کائنات ان را به شما بدهد!
منم تصمیم گرفتم کائنات را مجاب کنم که شما را تلپی بیاندازد ورِ دلِ ما!
اما حقیقتا اقا خان
از انجایی که ما عادت به این لوس
بازی ها نداریم
هر شب موقع تصور خوابمان میبرد
مثلا درست یک قدم مانده تا دستتان را بگیرم ها!
خواب می اید و بین من و شما و کائنات فاصله می اندازد!
روزی هم که بر خواب خود غلبه میکنیم انقدر در تصوراتمان خنگ بازی در می آوریم که کائنات به این نتیجه میرسد برای نجاتتان هزار کوه و هزار دریا مارا از شما دور کند!
مثلا شما چه کسی را دیده اید در تصور خودش وقتی مرد مورد علاقه اش را میبیند دست و پایش را گم کند؟
انقدر هول شود که با سر بخورد زمین!!!
الان با خودتان میگویید این دختر یک تخته اش کم است
اما حقیقتش ما اصلا تخته نداریم اقا ! یک دل داریم ان هم که زدیم به نام شما!
اقا شما که میدانید ما تنبلیم و حواس پرت
میشود بدون این لوس بازی ها خودتان با پای خودتان بیایید
تا به همه ثابت کنیم عشق به تنهایی میتواند قانون جذب را در جیب خود بگذارد؟