محافظ من~ ⁸
محافظمن~ ⁸
اتویو
بلاخره رسیدیم خونه
با قیافه نگران اجوما و یورام روبهرو شدم
اجوما ـ وای خدایا..حالت خوبهه؟؟
ات ـ مرسی..یورام منو بغل کن ببرم"بیحال"
یورام ـ باشه، اجوما زنگ بزنین دکتر"نگران"
ته ـ الان دنبالش بریم؟
کوک ـ اره بریم
اتویو
یورام منو گذاشت روی تخت و بوسهای روی پیشونیم گذاشت
در همین حین نگاهم به در اتاق که باز بود افتاد
با قیافه عصبی ته و کوک مواجه شدم
خندم گرفت، اخه حسودی تا کی؟
کوک ـ چیز خنده داریه؟
یورام ـ در زدن یاد نگرفتین؟
ته ـ از سمت اموالم دور شو!
کوک ـ و همچنین اموال من!
یورام ـ ات دیدی گفتم؟ "با حالت تاسف"
ات ـ اره خاک توسرمون با این انتخاب کردنمون"تاسف"
کوک ـ هه بینامیوس بیا اینو..
دکتر ـ سلام بیمار کجاست؟
یورام ـ تو کو..اینجاست
ــ
بلاخره من اومدم🐸🎀
چندپارت نوشتم قراره پشت سر هم بزارم
پس حمایت کنین
اتویو
بلاخره رسیدیم خونه
با قیافه نگران اجوما و یورام روبهرو شدم
اجوما ـ وای خدایا..حالت خوبهه؟؟
ات ـ مرسی..یورام منو بغل کن ببرم"بیحال"
یورام ـ باشه، اجوما زنگ بزنین دکتر"نگران"
ته ـ الان دنبالش بریم؟
کوک ـ اره بریم
اتویو
یورام منو گذاشت روی تخت و بوسهای روی پیشونیم گذاشت
در همین حین نگاهم به در اتاق که باز بود افتاد
با قیافه عصبی ته و کوک مواجه شدم
خندم گرفت، اخه حسودی تا کی؟
کوک ـ چیز خنده داریه؟
یورام ـ در زدن یاد نگرفتین؟
ته ـ از سمت اموالم دور شو!
کوک ـ و همچنین اموال من!
یورام ـ ات دیدی گفتم؟ "با حالت تاسف"
ات ـ اره خاک توسرمون با این انتخاب کردنمون"تاسف"
کوک ـ هه بینامیوس بیا اینو..
دکتر ـ سلام بیمار کجاست؟
یورام ـ تو کو..اینجاست
ــ
بلاخره من اومدم🐸🎀
چندپارت نوشتم قراره پشت سر هم بزارم
پس حمایت کنین
۳.۶k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.