جشن مهرگان به بازگفت شاهنامه

جـشن مـهـرگان به بازگفت شاهـنامـه:

مهرگان، به شکوهمندی نوروز و سده.

به بازگفت #شاهنامه بیدادگری #آژیدهاک(=ضحاک) هزار سال به‌درازا می انجامد. سرانجام #کاوه‌_آهنگر بر او می‌شورد و سپاه خود را به دِژی می‌برد که فریدون در آن پنهان شده بود:
همی رفت پیش اندرون مرد گرد
سپاهی برو انجمن شد نه خرد
به‌دانست خود که آفریدون کجاست
سر اندر کشید و همی رفت راست
بیامد به درگاه سالار نو
بدیدندش از دور و برخاست غو.

فریدون که در این زمان جوانی بُرنا بود بر آن می‌شود که به‌یاری آنان به خونخواهی پدرش -آبتین که به‌دست سربازان آژیدهاک کشته شده بود، برخیزد. او چرم آهنگری کاوه را به دیبا و گوهر می‌آراید و «دُرفش کاویانی» نام می‌نهد. درفشی که در شاهنامه با ویژگی «فروزندگی» و «درفشانی» از آن یاد شده است:
چو آن پوست بر نیزه بر دید کی
به نیکی یکی اختر افکند پی
بیاراست آن را به دیبای روم
ز گوهر بر و پیکر و زرش بوم
بزد بر سر خویش چون گرد ماه
یکی فال فرخ پی افکند شاه
فروهشت زو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش.

آنگاه با گرزی گاوسر که آهنگران برایش ساخته بودند و با #درفش_کاویانی درپیش، از اروندرود می‌گزرد و به #بیت‌المقدس که کاخ، آژیدهاک در آنجا بود، می‌رود. فریدون پس از نبردی سخت آژیدهاک را شکست می‌دهد و می‌خواهد او را از پای درآورد. هرآینه «سروش» نزد فریدون می‌آید و از او می‌خواهد که دست از کشتن آژیدهاک بکشد. چرا که هنوز زمان مرگ او نرسیده‌است:
بیامد سروش خجسته دمان
مزن گفت کو را نیامد زمان
همیدون شکسته ببندش چو سنگ
ببر تا دو کوه آیدت پیش تنگ
به کوه اندرون به بود بند اوی
نیاید برش خویش و پیوند اوی.
سروش از فریدون می‌خواهد که آژیدهاک را به بند کشد. فریدون با کمندی از چرم شیر، دو دست و میان آژیدهاک را می‌بندد و سپس او را به کوه دماوند می‌برد و در غاری که «بُن‌اش ناپدید» بود، واژگون و سرنگون می‌آویزد:
به کوه اندرون جای تنگش گزید
نگه کرد غاری بُن‌اش ناپدید
بیاورد مسمارهای گران
بجایی که مغزش نبود اندران
فروبست دستش بدان کوه باز
بدان تا بماند به سختی دراز.

این رویداد و رهایی از چنگ بیداد آژیدهاک در روز مهر از ماه مهر بود. پس فریدون در این روز خجسته تاج کیانی بر سر می‌گزارد و جشن مهرگان را برپا می‌دارد:
به روز خجسته سر مهرماه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی‌اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره ایزدی
دل از داوری‌ها بپرداختند
به‌ آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام
گرفتند هر یک ز یاقوت جام
می روشن و چهره‌ی شاه نو
جهان نو ز داد و سر ماه نو
به‌فرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن «مهرگان» دین اوست
تن‌آسایی و خوردن آیین اوست
اگر یادگار است از او ماه مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.

از آن پس مهرگان یکی از جشن‌های بزرگ و پایای ایرانی می‌شود شکوهمند و سرفراز همچون نوروز و سده.
(گروه شاهنامه- تارنمای امرداد)
👇 ایــرانـیـان زرتـشــتــی👇
اینستاگرام
https://www.instagram.com/persian_zoroastrians
فیسبوک
https://www.facebook.com/IranianZartoshti/
تلگرام
https://t.me/persianzoroastrians/
وبلاگ
http://iranianzartoshti.blogfa.com/

#جشن #جشن_مهرگان #مهرگان #دهم_مهر #اشوزرتشت #زرتشت #زرتشتیان #ایرانیان_راستین #آریاییها #شادی
دیدگاه ها (۲)

#میترَکانَ به یادبود روزی که #داریوش_بزرگ در این زمان بر گئو...

تندیس #کاوه_آهنگر در #سوریه---------------------------------...

نژاد پرستی آلمانی،از دستی دگرگون شده است.این اندیشه(ایدئولوژ...

ما #یهودیان شادمانیم که نایهودیان احمق هرگز به این حقیقت پی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط