fic jenkok

¸„.-•~¹°”ˆ˜¨
fic jenkok
Fic: My legacy
Part: 6
Please support and do not copy ☺️
════════════════════════════════ღ
ـ؋ـیک جنکوڪ
میراث شوم
پارت ۱۱
════════════════════════════✿
¨˜ˆ”°¹~•-.„¸
از زبان جنکوک بعد از صحبت با اون‌مرتیکه اونون پایین سنگو گذاشتم جیبم و از پله ها اومدم‌پایین و میخواستم برم
_ا/ت من دارم‌نیرن فردا......
+لازم نیست دیگه منو تو که دیگه باهم نیستیم
_منظورت چیه
+من خودم کارو زندگی دارم جنکوک
_تو چرا یدفعه .....
_باشه خدافظ
+تا در بد رقش کردم و گفتم : جنکوک‌وایسا
_بله ∙∙·▫▫ᵒᴼᵒ▫ₒₒ▫ᵒᴼᵒ▫ₒₒ▫ᵒᴼᵒ +میـבونے ؋ـرق واقعیت و حقیقت چیـہ جنکوک ؟
بزار بهت بگم!
وقتے ما صبح بیـבار میشیم . میبینیم کـہ خورشیـב از مشرق בارـہ طلوع میکنـہ
و تا غروب کـہ میبینیم خورشیـב בارـہ غروب میکنـہ
حقیقت اینـہ کـہ ما בاریم בور خورشیـב میچرخیم !
ولے واقعیت اینـہ کـہ خورشیـב בارـہ בور ما میچرخـہ ! چوט ما واقعیت رو قبول בاریم و می‌بینیم
ارـہ شایـב غلطـہ کـہ خورشیـב בور ما نمیچرخـہ بـہ صورت علمے ولے ما بـہ چشمانموט בاریم مبینیم کـہ خورشیـב בور ما میچرخه!
شایـב حقیقت בرستـہ ولے مخ با چشمانموט تاییـב نمیکنیم!
ولے واقعیت رو همیشـہ בیـבیم و تاییـב میکنیم!
حتا اگـہ اوט واقعیت مثلـہ چرخیـבט خورشیـב بـہ בور ما اشتباـہ باشه!
ـ؋ـرق حقیقت و واقعیت اینه!🙂.
+دیگه بهتر همو نبینیم
_من...ظورت چیه .....ه.ها