عاشقانه
چشمهایت را ڪمے آبے تر از دریا نوشتم
موجها را پاے مویت غرق در غوغا نوشتم
خیمه ے آغوش گرمت را پر از دلدادگی
بسترے نرم و لطیف از شانه ے قوها نوشتم
دردهاے ابرے و باریدنے را پشت پلک آسمان
خنده ها ے دلنشینت را ولے پیدا نوشتم
بعد از این بے همزبانیها تو را اے بهترین،،،
واژه واژه نور و شبنم ،حرمت والا نوشتم
آدم عشقت شدم با سیبهاے ڪال خود
من بهشتم را فقط بر سینه ے حوا نوشتم
گیجم و دور خودم میگردم از شوق حضور
من تمام عشق را پاے لبت یڪجا نوشتم
غرق پاییزم،، دلم لبریز داغ برگهاست
بیصدا بر خش خش غمها دلی صحرا نوشتم
موجها را پاے مویت غرق در غوغا نوشتم
خیمه ے آغوش گرمت را پر از دلدادگی
بسترے نرم و لطیف از شانه ے قوها نوشتم
دردهاے ابرے و باریدنے را پشت پلک آسمان
خنده ها ے دلنشینت را ولے پیدا نوشتم
بعد از این بے همزبانیها تو را اے بهترین،،،
واژه واژه نور و شبنم ،حرمت والا نوشتم
آدم عشقت شدم با سیبهاے ڪال خود
من بهشتم را فقط بر سینه ے حوا نوشتم
گیجم و دور خودم میگردم از شوق حضور
من تمام عشق را پاے لبت یڪجا نوشتم
غرق پاییزم،، دلم لبریز داغ برگهاست
بیصدا بر خش خش غمها دلی صحرا نوشتم
۵.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱