عشق در شرکت p29
_راستش خوب...من.... من.... چیزه.... دوست دارم
×چی دوسم داری
_آره می دونم تو منو دوست نداری ولی (حرفم با بغلش نصفه موند)
×وای شوگا من باورم نمیشه که تو هم منو دوست داری منم دوست دارم
شوگا
باحرفش خیلی تعجب کردم اونم دوسم دارم این خیلی خوبه از بغلم درش آوردم و تو چشماش نگاه کردم و بعد گفتم خیلی خوشحال اونم گفت
×من بیشتر
شوگا
باحاله خوماری بهش نگاه کردم که اونم بهم نگاه کرد دیگه نتونستم تحمل کنم ولبام گذاشتم رو لباش همین جوری که فکر میکردم لباش خوش مزه س.
همین جور میبوسیدمش که نفس کم آورد وزد به شونم گفت
×وای داشتم خفه میشدم
_منم با حالت خوماری گفتم که......
بله بله ادامه را در پارت بعد خواهید خواند و تو خوماری بمانید
×چی دوسم داری
_آره می دونم تو منو دوست نداری ولی (حرفم با بغلش نصفه موند)
×وای شوگا من باورم نمیشه که تو هم منو دوست داری منم دوست دارم
شوگا
باحرفش خیلی تعجب کردم اونم دوسم دارم این خیلی خوبه از بغلم درش آوردم و تو چشماش نگاه کردم و بعد گفتم خیلی خوشحال اونم گفت
×من بیشتر
شوگا
باحاله خوماری بهش نگاه کردم که اونم بهم نگاه کرد دیگه نتونستم تحمل کنم ولبام گذاشتم رو لباش همین جوری که فکر میکردم لباش خوش مزه س.
همین جور میبوسیدمش که نفس کم آورد وزد به شونم گفت
×وای داشتم خفه میشدم
_منم با حالت خوماری گفتم که......
بله بله ادامه را در پارت بعد خواهید خواند و تو خوماری بمانید
۵.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.