مقصر part3
#مقصر part3
و روم خی*مه زدو دستش و برد سمت بند لباسم بازش کرد و در حالی که نمیخاست بو**سه رو قطع کنه از ت**نم درش آورد و انداخت گوشه تخت دکمه های پیرهنش و یکی و یکی باز کرد و اونم کنار لباسم جا داد بو**سه رو قطع کرد و سرش و برد داخل گردنم
نفس عمیق کشید و نقطه به نقطه گردنم و ترق*وه هام و بو**سید تپش قلب شدیدی داشتم همه احساسات برام جدید بود در حالی که همش و با آدم های متفاوت امتحان کرده بودم
لبای گرمش اینبار بین سی**نه هام و هدف گرفت و تا وی**لاین و بوسید دوباره لبای تشنش و به لبام رسوند و در حین بو*سه از پشت قفل سو**تیم و باز کرد متوقف شد و سرش و برد پایین یکی از سی**نه هام و بین لباش جا داد و اون یکی رو بین انگشتام کشیدش می**مالید
همهی حرکت هاش با ملایمت بود جوری که انگار داره با یک چیز شکستنی و گرون قیمت رفتار میکنه
از سی**نه هام دل کند و تو چشام زل زد با انگشت فا**کش آب دور دهنم و پاک کرد و همون انگشت و کرد تو دهنم با آرامش انگشتش و خیس کردم جوری با محبت و با افتخار بهم نگاه میکرد خودم از خودم خجالت میکشیدم....
تهیونگ: میدونی چند سال منتظر این صحنه بودم لاولی؟
ویو ات
انگشتش و که کاملا خیس کرده بود از دهنم آورد بیرون و برد سمت سو**راخم
چند دور دور س*وراخ نبض دارم چرخوند و وا**ردم کرد با*زتر از این حرفا بودم که تحمل یه انگشت برام سخت باشه
تهیونگ: ولی تو انگار زیاد منتظر نبودی (تکخند غمگین)
انگشتش و درآورد و دی**کش و و**اردم کرد که نفسم بند اومد
سرم و رو بالش فشار دادم و از درد نا**له بلندی کردم
تهیونگ: هر وقت آماده بودی بگو حرکت کنم
بعد از چند مین سرم و تکون دادم که شروع کرد به حرکت
اول اروم ضر*به میزد ولی رفته به رفته ضر**به هاش تند تر شد
ات: عاهههههه ایییییی عاحححح تهیو..
تهیونگ: کدومشون..مث...من بود؟ کدومشون...مث من...نگات میکرد؟..کدوم..حر**وم زا**ده ایی ....مث من باهات...تا میکرد؟
ات: اخخخخ ایییی عاح
یک ضربه محکم تر زد که احساس کردم دی**واره رح**مم پاره شد
تهیونگ: بگو...کی مث من بود باهات...کی مث من احمق اتقدر عاشقت بود؟(داد)
ات: ایییی..هیچکدوم تهیونگ...هیچکدوم
تهیونگ: پس چرا ولم کردی؟ چرا ردم کردی؟(بغض)(اروم)
دستام و دورگردنش حلقه کردم و بو**سیدمش
بعد از اینکه نفس کم آوردم ازش جدا شدم
ات: من احمق بودم...آدمای اطرافم و نمیشناختم...نفهم بودم چون ندیدم کی واقعا
دوسم داره
مم..من..متاسفم تهیونگ
اینبار اون جلو اومد منو بو**سیدم
حین بوسه به کارش ادامه داد و بعد چند تا ضر**به محکم توم ک**ام شد و کشید بیرون بو**سه رو قطع کرد و بغلم کرد جنی*ین وار تو بغلش جمع شدم و سرم بین شونه و گردنش مخفی کردم
تهیونگ: دوست دارم به اندازه تک تک ثانیه هایی که منتظرت بودم
پایان*
و روم خی*مه زدو دستش و برد سمت بند لباسم بازش کرد و در حالی که نمیخاست بو**سه رو قطع کنه از ت**نم درش آورد و انداخت گوشه تخت دکمه های پیرهنش و یکی و یکی باز کرد و اونم کنار لباسم جا داد بو**سه رو قطع کرد و سرش و برد داخل گردنم
نفس عمیق کشید و نقطه به نقطه گردنم و ترق*وه هام و بو**سید تپش قلب شدیدی داشتم همه احساسات برام جدید بود در حالی که همش و با آدم های متفاوت امتحان کرده بودم
لبای گرمش اینبار بین سی**نه هام و هدف گرفت و تا وی**لاین و بوسید دوباره لبای تشنش و به لبام رسوند و در حین بو*سه از پشت قفل سو**تیم و باز کرد متوقف شد و سرش و برد پایین یکی از سی**نه هام و بین لباش جا داد و اون یکی رو بین انگشتام کشیدش می**مالید
همهی حرکت هاش با ملایمت بود جوری که انگار داره با یک چیز شکستنی و گرون قیمت رفتار میکنه
از سی**نه هام دل کند و تو چشام زل زد با انگشت فا**کش آب دور دهنم و پاک کرد و همون انگشت و کرد تو دهنم با آرامش انگشتش و خیس کردم جوری با محبت و با افتخار بهم نگاه میکرد خودم از خودم خجالت میکشیدم....
تهیونگ: میدونی چند سال منتظر این صحنه بودم لاولی؟
ویو ات
انگشتش و که کاملا خیس کرده بود از دهنم آورد بیرون و برد سمت سو**راخم
چند دور دور س*وراخ نبض دارم چرخوند و وا**ردم کرد با*زتر از این حرفا بودم که تحمل یه انگشت برام سخت باشه
تهیونگ: ولی تو انگار زیاد منتظر نبودی (تکخند غمگین)
انگشتش و درآورد و دی**کش و و**اردم کرد که نفسم بند اومد
سرم و رو بالش فشار دادم و از درد نا**له بلندی کردم
تهیونگ: هر وقت آماده بودی بگو حرکت کنم
بعد از چند مین سرم و تکون دادم که شروع کرد به حرکت
اول اروم ضر*به میزد ولی رفته به رفته ضر**به هاش تند تر شد
ات: عاهههههه ایییییی عاحححح تهیو..
تهیونگ: کدومشون..مث...من بود؟ کدومشون...مث من...نگات میکرد؟..کدوم..حر**وم زا**ده ایی ....مث من باهات...تا میکرد؟
ات: اخخخخ ایییی عاح
یک ضربه محکم تر زد که احساس کردم دی**واره رح**مم پاره شد
تهیونگ: بگو...کی مث من بود باهات...کی مث من احمق اتقدر عاشقت بود؟(داد)
ات: ایییی..هیچکدوم تهیونگ...هیچکدوم
تهیونگ: پس چرا ولم کردی؟ چرا ردم کردی؟(بغض)(اروم)
دستام و دورگردنش حلقه کردم و بو**سیدمش
بعد از اینکه نفس کم آوردم ازش جدا شدم
ات: من احمق بودم...آدمای اطرافم و نمیشناختم...نفهم بودم چون ندیدم کی واقعا
دوسم داره
مم..من..متاسفم تهیونگ
اینبار اون جلو اومد منو بو**سیدم
حین بوسه به کارش ادامه داد و بعد چند تا ضر**به محکم توم ک**ام شد و کشید بیرون بو**سه رو قطع کرد و بغلم کرد جنی*ین وار تو بغلش جمع شدم و سرم بین شونه و گردنش مخفی کردم
تهیونگ: دوست دارم به اندازه تک تک ثانیه هایی که منتظرت بودم
پایان*
۶.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.