بیا دوباره بمیران غمِ جوانم را
بیا دوباره بمیران غمِ جوانم را
و مخفیانه بسوزان لب و دهانم را
دوباره پرسه بزن در جهانِ بینورم
به یک اشاره بجُنبان ستارگانم را
کجاست سایهی دستی میان کافهی دل
که رقصِ پاش برقصاند استکانم را
حیاط خلوتِ من شبنشینِ خاطرههاست
سکوتِ پنجره کم داشت مهربانم را
سیاهروزیِ شبهای من! فقط یکبار
به سوی ماه نگهدار نردبانم را
چه خوب شد که نیامد که نشنود هر بار
صدای عقربههای کشانْ کشانم را
و مخفیانه بسوزان لب و دهانم را
دوباره پرسه بزن در جهانِ بینورم
به یک اشاره بجُنبان ستارگانم را
کجاست سایهی دستی میان کافهی دل
که رقصِ پاش برقصاند استکانم را
حیاط خلوتِ من شبنشینِ خاطرههاست
سکوتِ پنجره کم داشت مهربانم را
سیاهروزیِ شبهای من! فقط یکبار
به سوی ماه نگهدار نردبانم را
چه خوب شد که نیامد که نشنود هر بار
صدای عقربههای کشانْ کشانم را
۱۱۲
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.