🔸دلنوشته ابراهیم حاتمی کیا درپی شهادت سیدحسن نصرالله
🔸دلنوشته ابراهیم حاتمیکیا درپی شهادت سیدحسن نصرالله
🔹سید این احوال دو گانه را چه کنم؟! مگر جامهای جز رخت شهادت بر تو زیبنده بود.
🔹کاش سید، مقابلت نشسته بودم و متن سوگنامه را با خودت تمرین میکردم. مطمئن هستم هر بار جملهای در وصفت مینوشتم با آن گونههای سرخ و محجوب، میخندیدی و مرا خجالتزده میکردی.
🔹سید، جگرم سوخت. باورش سخت است که لبنان بدون تو را تصور کنم.
🔹سید، بارها در لبنان به عشق دیدارت به انتظار نشستم و سهم دیدارت نصیبم نشد.
🔹صدا و دوربین خاموش ولی حرکت تو تا بیتالمقدس ادامه خواهد داشت.
🔹اکنون من ماندهام و چشمان گریان آسیه سلام الله که مقابل شکنجه فرعون برای دست کشیدن از حق منتظر است و او جز همنشینی خدا چیزی نمیبیند.
🔹سید، این قوم فرعونی به گواه تاریخ رفتنیاند ولی راه تو و مرام و نگاه مقاومت همچنان ماندنی خواهد بود.
🔹من که حاضر نیستم تصویر انگشت اشارهات که به سمت اسرائیل نشانه میرفتی را، لحظهای از نظرم پاک کنم و بر پیکر پاره پارهات نظر کنم.
🔹سید زنده است. راه مقاومت زنده است.
■▪︎نه حوصله تحلیل دارم، نه حال تفسیر!
وقت خواندن خبر هم حتی نه!
بغض در گلو، حروف را کنار هم می چینم!
غمگین!
پریشان!
خسته!
ناامید!
این اولین شب قطعیت شهادت سید است!
هنوز ما به شهادت حاج قاسم عادت نکرده ایم!
با این غم تازه چه کنیم؟!
با این اندوه فراگیر!
با این نفس های سنگین!
با این مصیبت عمیق!
چه کنیم؟!
به سوی کدام مرز برویم؟!
کدام خشاب را پر کنیم؟!
کی بند پوتین را محکم کنیم؟!
کجا پلاک بگیریم؟!
کجا صف ببندیم؟!
●▪︎داریم می ترکیم!
آهای بزرگان! علما! فضلا! وکلا! وزرا!
داریم می ترکیم!
این بغض دارد خفه مان می کند!
●▪︎فکری کنید! همین امشب فکری کنید!
🔹سید این احوال دو گانه را چه کنم؟! مگر جامهای جز رخت شهادت بر تو زیبنده بود.
🔹کاش سید، مقابلت نشسته بودم و متن سوگنامه را با خودت تمرین میکردم. مطمئن هستم هر بار جملهای در وصفت مینوشتم با آن گونههای سرخ و محجوب، میخندیدی و مرا خجالتزده میکردی.
🔹سید، جگرم سوخت. باورش سخت است که لبنان بدون تو را تصور کنم.
🔹سید، بارها در لبنان به عشق دیدارت به انتظار نشستم و سهم دیدارت نصیبم نشد.
🔹صدا و دوربین خاموش ولی حرکت تو تا بیتالمقدس ادامه خواهد داشت.
🔹اکنون من ماندهام و چشمان گریان آسیه سلام الله که مقابل شکنجه فرعون برای دست کشیدن از حق منتظر است و او جز همنشینی خدا چیزی نمیبیند.
🔹سید، این قوم فرعونی به گواه تاریخ رفتنیاند ولی راه تو و مرام و نگاه مقاومت همچنان ماندنی خواهد بود.
🔹من که حاضر نیستم تصویر انگشت اشارهات که به سمت اسرائیل نشانه میرفتی را، لحظهای از نظرم پاک کنم و بر پیکر پاره پارهات نظر کنم.
🔹سید زنده است. راه مقاومت زنده است.
■▪︎نه حوصله تحلیل دارم، نه حال تفسیر!
وقت خواندن خبر هم حتی نه!
بغض در گلو، حروف را کنار هم می چینم!
غمگین!
پریشان!
خسته!
ناامید!
این اولین شب قطعیت شهادت سید است!
هنوز ما به شهادت حاج قاسم عادت نکرده ایم!
با این غم تازه چه کنیم؟!
با این اندوه فراگیر!
با این نفس های سنگین!
با این مصیبت عمیق!
چه کنیم؟!
به سوی کدام مرز برویم؟!
کدام خشاب را پر کنیم؟!
کی بند پوتین را محکم کنیم؟!
کجا پلاک بگیریم؟!
کجا صف ببندیم؟!
●▪︎داریم می ترکیم!
آهای بزرگان! علما! فضلا! وکلا! وزرا!
داریم می ترکیم!
این بغض دارد خفه مان می کند!
●▪︎فکری کنید! همین امشب فکری کنید!
۱.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.