مقلدان ره فضه های فاطمه ایم
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما می رسد
گرچه سیرم کرده ای، میل غذا دارم هنوز
لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز
خانه ات جارو کشی می خواست من جارو کشم
کار اگر این جا کنم یعنی بها دارم هنوز
گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز
با همان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم مضطرم، عرض دعا دارم هنوز
هر کجا ذکر تو شد بر من حسین الهام شد
در میان روضه ات غار حرا دارم هنوز
مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز
هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما می رسد
گرچه سیرم کرده ای، میل غذا دارم هنوز
لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز
خانه ات جارو کشی می خواست من جارو کشم
کار اگر این جا کنم یعنی بها دارم هنوز
گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز
با همان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم مضطرم، عرض دعا دارم هنوز
هر کجا ذکر تو شد بر من حسین الهام شد
در میان روضه ات غار حرا دارم هنوز
مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز
۲.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.