عاشقانه
آنچه در شریانِ من جریان گرفت این چند روز
نظم "اگر می شد "بلا شک صد گلستان داشتم
قلب اگر امکانِ صحبت بودش ازاحساس خویش
میزد او فریاد و من سر بر بیابان داشتم
آن دو راهی را که میگفتی برایم دائما
کاشکی یارای همراهی و اذعان داشتم
بر صداقت هایِ اشکِ دیده یِ نمدارِ تو
صد قسم بر واژه که با عشق ایمان داشتم
بد زمانی آمدی راهی ندارم غیر هجر
حیف و صد افسوس که دورانِ بحران داشتم
تکیه بر پشتت زدم گفتم بمان ای خوب من
چون دلی پر خونِ پر خون از رفیقان داشتم
عاقبت خود را زدم بر مردن و گفتم برو
یک قدم رفتی دوباره آمدی جان داشتم
ای تمام هستی ام! ای عامل سرمستی ام !
یک ستاره من به نامت بینِ کیهان داشتم.
نظم "اگر می شد "بلا شک صد گلستان داشتم
قلب اگر امکانِ صحبت بودش ازاحساس خویش
میزد او فریاد و من سر بر بیابان داشتم
آن دو راهی را که میگفتی برایم دائما
کاشکی یارای همراهی و اذعان داشتم
بر صداقت هایِ اشکِ دیده یِ نمدارِ تو
صد قسم بر واژه که با عشق ایمان داشتم
بد زمانی آمدی راهی ندارم غیر هجر
حیف و صد افسوس که دورانِ بحران داشتم
تکیه بر پشتت زدم گفتم بمان ای خوب من
چون دلی پر خونِ پر خون از رفیقان داشتم
عاقبت خود را زدم بر مردن و گفتم برو
یک قدم رفتی دوباره آمدی جان داشتم
ای تمام هستی ام! ای عامل سرمستی ام !
یک ستاره من به نامت بینِ کیهان داشتم.
۱۴.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.