شعر طنز/ بدجوری گیر کردیم آخه تو آمپاس!
#شعر_طنز/ بدجوری گیر کردیم آخه تو آمپاس!
آذره و آخرهای خزونه
پر شده از برگها حیاط خونه
پاییزه و کلاغا کنسرت دارن
رو شاخهها مشغول قار و قارن!
میگن با هم که مشکی رنگ عشقه
مشکی فقط رنگ قشنگ عشقه
اون روزا که منم یه عاشق بودم
یه عاشق ساده و صادق بودم...
منم می خوندم مثه این کلاغا
نیمه پاییز توی کوچه باغا
یادش بهخیر اون روزای طلایی
جوونی آی جوونی! تو کجایی؟
الان دیگه آذر و مهر و آبان
هرسه بلای جون هرچی بابان!
این سهتا یعنی کیف و کفش و دفتر
اینها که چیزی نیست، یه چیز بدتر...
این سه تا یعنی شهریه، خدایا
این یکی از کجا دراومد آیا؟
این سهتا یعنی که با چشمهای خیس
بری و تقدیم کنی وجه سرویس
آهای خدا، خدای آسمونها
بعد رسیدن به دل جوونها
یه کاری کن برای هرچی باباس
بدجوری گیر کردیم آخه تو آمپاس!
مجید رحمانی صانع
آذره و آخرهای خزونه
پر شده از برگها حیاط خونه
پاییزه و کلاغا کنسرت دارن
رو شاخهها مشغول قار و قارن!
میگن با هم که مشکی رنگ عشقه
مشکی فقط رنگ قشنگ عشقه
اون روزا که منم یه عاشق بودم
یه عاشق ساده و صادق بودم...
منم می خوندم مثه این کلاغا
نیمه پاییز توی کوچه باغا
یادش بهخیر اون روزای طلایی
جوونی آی جوونی! تو کجایی؟
الان دیگه آذر و مهر و آبان
هرسه بلای جون هرچی بابان!
این سهتا یعنی کیف و کفش و دفتر
اینها که چیزی نیست، یه چیز بدتر...
این سه تا یعنی شهریه، خدایا
این یکی از کجا دراومد آیا؟
این سهتا یعنی که با چشمهای خیس
بری و تقدیم کنی وجه سرویس
آهای خدا، خدای آسمونها
بعد رسیدن به دل جوونها
یه کاری کن برای هرچی باباس
بدجوری گیر کردیم آخه تو آمپاس!
مجید رحمانی صانع
۱۹.۰k
۲۴ آذر ۱۳۹۸