رویایی همانند کابوس پارت 32
#nika
برگشتمدیدممتینتکیه داده کنار در دارهنگاه میکنهدستشم سیگاره
متین=با توام
نیکا=عمم چیزه
متین= بدو حصله ندارم
یه نفس عمیق کشیدمگفتم=اومدمبپرسمشبمیخوای چیکارکنی؟
خندید یه پک ازسیکارش زد رفتتو اتاق
رفتمدنبالش تواناقگفتم=با تو ام
یهو برگشتچسبوندم به دیوار دود سیگار تو صورتم فوت کرد بعد دستمو گرفت و سیگار رو دستم خاموش کرد ک آخم در اومد گفت=میدونی تو این دوسال چن بار من اینکارو با خودم کردم میدونی؟
بعد رفتکنار و گفت=ازکجا باید بدونی تو زیر این اون بودی اونموقع
از درد دستم نای حرف زدننداشتم
متین=چیشد زبونتو موش خورده؟ چیشدد
نیکا=بب.ببخدا
متین= با چه رویی اسمخدا رو به زبونت میاری
بعد دستمو گرفت پرتم کرد رو تختوگفت=کمیخوای شب چیکارمیکنم نظرت چیه الاننشونت بدم
بعد حمله ور شدم سمت لبش ک صدای بی بی اومد
از روش بلند شدمو گفتم=گمشو بیرون
با گریه بلند شد رفت بیرون حالم اصنخوب نبود همش حرف باباش تو سرم میپچید نفسم بالانمیومد در اتاق باز شد رویا اومد تو بهش نگاه کردم رویا بود
بلند شدم برم بیرون چون واقعا حصلشو نداشتم دستمو گرفت گفت=چیشده
متین"=هیسسسس رویا الان عصاب ندارم اگمیخوای سر تو خالی نشه خفه شو فهمیدی
بعد دستمو کشید کنار رفتم بیرونمن به رویا علاقه ای نداشتم فقط بخاطر اینکه دایی ازم خواسته بود باهاشم و شرکت و به نام خودمون زدیم جدا میشم ازش
رفتمپایین با ارسلان ک کلافه رو مبل بود نشسته بودنگاه کردم رفتم پیشش نشستم
دستمو گذاشتم رو شونش بهمنگاه کرد بعد بغلم کرد
متین=چیشده ارسلان
ارسلان= نمیدونم بهشقول دادمحواسم بهش باشه اماچطوری چطوری
متین=حواست به کی باشه؟
بهم یه نگاهی کرد گفت=هیچی ولش کن
بعد از کنارم بلند شد بعد نیکا اومد پایین رفت سمت سفره تا امادش کنه داشت با یه دست کار میکرد نمیخواستم توجع کنم اما نمیخواستم ازم متنفر شه بلند شدم رفتم پیشش بشقابا رو ازش گرفتم چیدم
نیکا=ممنون
جوابی ندادم خواستم برم ک گفت=متین
برگشتم سمتش گقت=حواست هستداری با اسم صدام میکنی؟
نیکا=اوم
متین = نکندیگ افرین
نیکا=متین متین متین متین
متین=خوب ک چی؟
نیکا=حرفای من چطور واست مهم نیست حرفای توام برا من مهم نیست
دستی ک سوزونده بودم گرفتم فشار دادمگفت=عه
از درد صورتشجمع شد ولی کم نیاورد گفت=ارع
خم شدم دمگوشش گقتم=حرف تو کشب ثابت میشه خانومخانوما
بعد یه گازازگوششگرفتمگفتم= دیگ بهممتیننگو
خانبزرگفهمیدی
جوابی نداد ک بلند تر گفتم=فهمیدی؟
برگشتمدیدممتینتکیه داده کنار در دارهنگاه میکنهدستشم سیگاره
متین=با توام
نیکا=عمم چیزه
متین= بدو حصله ندارم
یه نفس عمیق کشیدمگفتم=اومدمبپرسمشبمیخوای چیکارکنی؟
خندید یه پک ازسیکارش زد رفتتو اتاق
رفتمدنبالش تواناقگفتم=با تو ام
یهو برگشتچسبوندم به دیوار دود سیگار تو صورتم فوت کرد بعد دستمو گرفت و سیگار رو دستم خاموش کرد ک آخم در اومد گفت=میدونی تو این دوسال چن بار من اینکارو با خودم کردم میدونی؟
بعد رفتکنار و گفت=ازکجا باید بدونی تو زیر این اون بودی اونموقع
از درد دستم نای حرف زدننداشتم
متین=چیشد زبونتو موش خورده؟ چیشدد
نیکا=بب.ببخدا
متین= با چه رویی اسمخدا رو به زبونت میاری
بعد دستمو گرفت پرتم کرد رو تختوگفت=کمیخوای شب چیکارمیکنم نظرت چیه الاننشونت بدم
بعد حمله ور شدم سمت لبش ک صدای بی بی اومد
از روش بلند شدمو گفتم=گمشو بیرون
با گریه بلند شد رفت بیرون حالم اصنخوب نبود همش حرف باباش تو سرم میپچید نفسم بالانمیومد در اتاق باز شد رویا اومد تو بهش نگاه کردم رویا بود
بلند شدم برم بیرون چون واقعا حصلشو نداشتم دستمو گرفت گفت=چیشده
متین"=هیسسسس رویا الان عصاب ندارم اگمیخوای سر تو خالی نشه خفه شو فهمیدی
بعد دستمو کشید کنار رفتم بیرونمن به رویا علاقه ای نداشتم فقط بخاطر اینکه دایی ازم خواسته بود باهاشم و شرکت و به نام خودمون زدیم جدا میشم ازش
رفتمپایین با ارسلان ک کلافه رو مبل بود نشسته بودنگاه کردم رفتم پیشش نشستم
دستمو گذاشتم رو شونش بهمنگاه کرد بعد بغلم کرد
متین=چیشده ارسلان
ارسلان= نمیدونم بهشقول دادمحواسم بهش باشه اماچطوری چطوری
متین=حواست به کی باشه؟
بهم یه نگاهی کرد گفت=هیچی ولش کن
بعد از کنارم بلند شد بعد نیکا اومد پایین رفت سمت سفره تا امادش کنه داشت با یه دست کار میکرد نمیخواستم توجع کنم اما نمیخواستم ازم متنفر شه بلند شدم رفتم پیشش بشقابا رو ازش گرفتم چیدم
نیکا=ممنون
جوابی ندادم خواستم برم ک گفت=متین
برگشتم سمتش گقت=حواست هستداری با اسم صدام میکنی؟
نیکا=اوم
متین = نکندیگ افرین
نیکا=متین متین متین متین
متین=خوب ک چی؟
نیکا=حرفای من چطور واست مهم نیست حرفای توام برا من مهم نیست
دستی ک سوزونده بودم گرفتم فشار دادمگفت=عه
از درد صورتشجمع شد ولی کم نیاورد گفت=ارع
خم شدم دمگوشش گقتم=حرف تو کشب ثابت میشه خانومخانوما
بعد یه گازازگوششگرفتمگفتم= دیگ بهممتیننگو
خانبزرگفهمیدی
جوابی نداد ک بلند تر گفتم=فهمیدی؟
۳۲.۲k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.