رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۸۴
کوک:گائول خوبی من:اوهوم خوبم بعد دکتر اومد تو و گفت که من حالم خوبه و هیچ مشکلی نیست و بخیه هارم زدیم و میتونیدببریدش کوک:ممنون دکتر:راستی من نفهمیدم شما برادرشی یا دوست پسرش کوک:دوست پسرشم اون زر زیادی زد اون دوست من بود دکتر:آهان کوک:بله دکتر رفت بیرون کوک:از دست این تهیونگ من:اومد گفتم نامزدشم😂 کوک:مرتیکه دیوث خیله خوب بریم من:آره تو بیمارستان حوصلم سر میره کوک:خیله خوب بعد جونگ کوک از روی تخت بلندم کرد و برد از بیمارستان بیرون و بعد یدونه بوسه زد رو لبام من:مغزم پرید😍😂 کوک:پرید من:چجورم کوک:دیوونه من:🙂تو خودت دیوونه تری کوک:من فقط دیوونه توم تو من:😊 بعد گذاشتم تو ماشینو کمر بندمو بست کوک:میخوای یکم بگردیم من:اوهوم بگردیم کوک:خیله خوب میخوام سرعتی برم من:واو کوک:صفت بشین من:نزنی تو دیوار کوک:نه نمیزنم من:خیله خوب بعد پاشو گذاشت رو گاز تند رفت میرفت تو خیابون قیرو قاژ میرفت من میترسیدم و جلو چشممو میگرفتم من:به خدا اگه بمیریم اون دنیا حلالت نمیکنم(😂😂🤣) کوک:بمیریم اونجا زندگیمونو ادامه میدیم من:من حلالت نمیکنم😂 کوک:حلال کن تو رو خدا گناه دارم🙂 به شکل خیلی کیوت نگاه میکرد کوک:حلال نمیکنی اوکی پاشو گذاشت رو گاز و تا درجه آخر رفت من:چیکار میکنی کوک:تا حلال نکنی همینجوری میرم تا آخر بخوریم به یه کامیون من:خیله خوب حلالت میکنم بعد وایساد گوشه خیابون یه نگاه به جونگ کوک کردم به موهاش زدم زیر خنده خراب شده بود داشتم میمیردم من:واییی😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣خدا کوک:به چی میخندی من:تو آیینه نگاه کن تو آیینه نگاه کرد من:😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣ای خدا بیا درستش کنم لعنتی جذاب بعد اومد جلو موهاشو درست کردم من:بیا کوک:ممنون من:😂🤣 کوک:مردی من:نه دیگه نمردم خیلی بامزه شدی سیخ😂🤣😂😂 این دو تا سیخ شده شبی خرگوش 👯♂️😂کوک:عزیز دلم من:😗
۹.۹k
۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.