ماه عشق پارت ۸
#مایا
چرا همش همهنگاه میکنن اوففف من:جونگ کوک کوک:هوم من:چرا همه نگاه میکنن کوک:چی الان درستش میکنم برگشت به همه گفت هویی سرتونو بندازید پایین فیلم سینمایی که نیست سرتون به کار خودتون باشه من:خیله خوب بشین 😐😂😂😂 کوک:بیا در گوشتو بیار رفتم جلو در گوشم گفت کوک:کسی حق نداره بهت نگاه چپ بکنه فهمیدی وگرنه میکشمش من:کوکی شمام انقدر نکش میوفتی زندان کوک:مهم نیست من بخاطر تو حاضرم تا کره ی ماهم برم فهمیدی یا نه من:فهمیدم بعد رفت عقب استاد اومد مام پاشدیم و نشستیم که همون دختره اومد تو ولی توجه نکردیم ولی میدونستم داره از تو آتیش میگیره 😂نمیدونم چرا میخواستم بخندم😐😂 کوک:میدونم میخوای بخندی من:داره آتیش میگیره از درون ببین کوک یه نگاه کرد من:خخخخخخ لویی:😤 من:😂 کوک:😒
(اگه ترکیبی کنار هم بزاریم این میشه)
😤😂😒
استاد درس میداد ولی به درس گوش نمیدادیم سرمونو گذاشته بودیم رو میز و بهم دیگه نگاه میکردیم استادم پشتش به ما بقیه در حال نوشتن و گه گاهی نگاهمون میکردن مخصوصا لویی که داشت منفجر میشد من:اصلا نفهمیدیم درس چی شد کوک:آره نگاهمو نمی تونم از روت بردارم من:ولی هرلحظه ممکن استاد بیاد بالا سرمون و بگه جاتونو عوض کنید😑 واقعنم شد ولی نگفت جاتونو عوض کنید همینجوری بودیم که استاد اومد بالا یر جونگ کوک ولی خودش نمیدونست استاد:هیشش من:😨 کوک:😃 استاد یدونه زد رو شونه جونگ کوک من:جونگ کوک بالا رو بهش اشاره کردم من:استاد پاشد بالا سرشو نگاه کرد استاد:پاشو کوک:بدبخت شدم استاد:توهم پاشو من:جیز(یعنی به فریادم برس) استاد:الان چی توضیح دادم یکیتون توضیح بده یکی تون توضیح نده اون یکی خط کش میخوره
از جونگ کوک پرسید اما نتونست و من به فنا رفتم کوک:مایا استاد میشه به جای اون منو بزنید استاد:خیر کوک:مایا دستات من:هوم 😳 رفتم جلو تخته استاد خط کشو میزد رو کف دستم به زور تحمل کردم بعد زنگ خورد تا موقع زنگ تفریح همینجوری میزد تو دلم چقدر آه و ناله کردم چقدر فحش دادم من:آخخ که زنگ خورد و استاد دیگه نزد استاد:اینم درس عبرتی باشه برای همه گان استاد رفت بیرون دستم زخم بود و خونی همه رفتن بیرون منم رفتم سر جام کوک:مایا خوبی اوفف بخاطر من اینجوری شدی من:نه بخاطر تو نیستخودتو ناراحت نکن کوک:نگاه کن با دستا خوشگلت چیکار کرد مرتیکه عوضی حیفه که استادمه وگرنه من:جونگ کوک ولش کن ارزششو نداره کوک:کاشکی من بجات اون خط کشارو میخوردم من:جونگ کوک این اولین بارم نیست من روزی هزار بار خط کش خوردم کوک:اونا گوه اضافه خوردن زدنت بیا اینجا بعد بغلم کرد همینجوری تو بغل هم بودیم که انتظامات اومد انتظامانت:آهای شما چرا نرفتید بیرون من:آه ببخشید الان میریم کوک:میکشمت رفتیم بیرون
چرا همش همهنگاه میکنن اوففف من:جونگ کوک کوک:هوم من:چرا همه نگاه میکنن کوک:چی الان درستش میکنم برگشت به همه گفت هویی سرتونو بندازید پایین فیلم سینمایی که نیست سرتون به کار خودتون باشه من:خیله خوب بشین 😐😂😂😂 کوک:بیا در گوشتو بیار رفتم جلو در گوشم گفت کوک:کسی حق نداره بهت نگاه چپ بکنه فهمیدی وگرنه میکشمش من:کوکی شمام انقدر نکش میوفتی زندان کوک:مهم نیست من بخاطر تو حاضرم تا کره ی ماهم برم فهمیدی یا نه من:فهمیدم بعد رفت عقب استاد اومد مام پاشدیم و نشستیم که همون دختره اومد تو ولی توجه نکردیم ولی میدونستم داره از تو آتیش میگیره 😂نمیدونم چرا میخواستم بخندم😐😂 کوک:میدونم میخوای بخندی من:داره آتیش میگیره از درون ببین کوک یه نگاه کرد من:خخخخخخ لویی:😤 من:😂 کوک:😒
(اگه ترکیبی کنار هم بزاریم این میشه)
😤😂😒
استاد درس میداد ولی به درس گوش نمیدادیم سرمونو گذاشته بودیم رو میز و بهم دیگه نگاه میکردیم استادم پشتش به ما بقیه در حال نوشتن و گه گاهی نگاهمون میکردن مخصوصا لویی که داشت منفجر میشد من:اصلا نفهمیدیم درس چی شد کوک:آره نگاهمو نمی تونم از روت بردارم من:ولی هرلحظه ممکن استاد بیاد بالا سرمون و بگه جاتونو عوض کنید😑 واقعنم شد ولی نگفت جاتونو عوض کنید همینجوری بودیم که استاد اومد بالا یر جونگ کوک ولی خودش نمیدونست استاد:هیشش من:😨 کوک:😃 استاد یدونه زد رو شونه جونگ کوک من:جونگ کوک بالا رو بهش اشاره کردم من:استاد پاشد بالا سرشو نگاه کرد استاد:پاشو کوک:بدبخت شدم استاد:توهم پاشو من:جیز(یعنی به فریادم برس) استاد:الان چی توضیح دادم یکیتون توضیح بده یکی تون توضیح نده اون یکی خط کش میخوره
از جونگ کوک پرسید اما نتونست و من به فنا رفتم کوک:مایا استاد میشه به جای اون منو بزنید استاد:خیر کوک:مایا دستات من:هوم 😳 رفتم جلو تخته استاد خط کشو میزد رو کف دستم به زور تحمل کردم بعد زنگ خورد تا موقع زنگ تفریح همینجوری میزد تو دلم چقدر آه و ناله کردم چقدر فحش دادم من:آخخ که زنگ خورد و استاد دیگه نزد استاد:اینم درس عبرتی باشه برای همه گان استاد رفت بیرون دستم زخم بود و خونی همه رفتن بیرون منم رفتم سر جام کوک:مایا خوبی اوفف بخاطر من اینجوری شدی من:نه بخاطر تو نیستخودتو ناراحت نکن کوک:نگاه کن با دستا خوشگلت چیکار کرد مرتیکه عوضی حیفه که استادمه وگرنه من:جونگ کوک ولش کن ارزششو نداره کوک:کاشکی من بجات اون خط کشارو میخوردم من:جونگ کوک این اولین بارم نیست من روزی هزار بار خط کش خوردم کوک:اونا گوه اضافه خوردن زدنت بیا اینجا بعد بغلم کرد همینجوری تو بغل هم بودیم که انتظامات اومد انتظامانت:آهای شما چرا نرفتید بیرون من:آه ببخشید الان میریم کوک:میکشمت رفتیم بیرون
۱۹.۹k
۱۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.