شب هایم عجیب درد میکند...!
شب هایم عجیب درد میکند...!
حتی دردهایم هم درد میکند...!
این روزها از جنس دردم...
علاجی نیست...
باکی نیست...
پردردی هم عالمی دارد...
"درد"خودش درد ندارد...
این بی همدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد...
سرم درد میکند از این همه سردرگمی...
ازاین همه سرگرمی های پوچ...
چشمانم سوز دارد...
نه سوز سرما!نه!
بلکه چشمانم میسوز ازاین همه آلودگی فکر وذهن...
کاش دنیا هم مکثی میکرد...
حتی دردهایم هم درد میکند...!
این روزها از جنس دردم...
علاجی نیست...
باکی نیست...
پردردی هم عالمی دارد...
"درد"خودش درد ندارد...
این بی همدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد...
سرم درد میکند از این همه سردرگمی...
ازاین همه سرگرمی های پوچ...
چشمانم سوز دارد...
نه سوز سرما!نه!
بلکه چشمانم میسوز ازاین همه آلودگی فکر وذهن...
کاش دنیا هم مکثی میکرد...
۹۶۷
۰۲ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.