(پارت چهارم)
(پارت چهارم)
بعدش فیلمو عوض کردن و کارتون دیدن هر سه تاشون حصلشو سر رفته بود ولی ات داشت میخندید ات به ته کوک و جیمین نگان کردو گفت بریم بخوابیم)
کوک: عزیزم نمیخای بقیه ی کارتونت رو ببینی
ات: نه شما ها حصلتون سر میره بریم بخوابیم بدنمم درد میکنه فردا باید برم مدرسه
ته: اگه دلت میخاد فردا نرو
ات: نه نه ددی لطفا فردا هنر داریم میخام برم باشه
ته: خیله خب باشه باشه خودم میبرمت
ات: ها نه نمیخاد خودم میرم بابایی
ته:(نگاه عصباینیی)
ات: باشه باشه
(رفتن خوابیدن کوک و جیمین ات رو بغل کردن وته اون ور خوابید چون نبتی بود هر شب یکی ات رو بغل میکرد)
(پرش صبح)
ویو ات
بیدار شدم اه دیشب شب مزخرفی بود هنوز بدنم درد میکنه رفتم پایین صورتمو شستم ته رو بیدار کردم و موهامو شونه کردم لباس فرمم رو پوشیدم یه ساق با رنک پوست پوشیدم ک زخمام معلوم نشه یه تینت و برق لب زد افتاب فرمژه زدم عطری که کوک برام خریده بود رو زدم و کولم رو چیدم رفتم پایین و ظرف خوراکیمو برداشتم و میوه وخوراکی و اینا رو گذاشتم توش و ته اومد راهیه مدرسه شدیم)
ته: عزیزم بدنت خوبه درد داری؟
ات: یکم ولی چیزی نیست راستی ددی امروز زود تعطیل میشم چون هنرداریم
ته: اوکی
(پرش ات رفت مدرسه و ته زنگ زد به جیمین کوک گفت برن شرکت)
ویو ات
لایک ۱۳
بعدش فیلمو عوض کردن و کارتون دیدن هر سه تاشون حصلشو سر رفته بود ولی ات داشت میخندید ات به ته کوک و جیمین نگان کردو گفت بریم بخوابیم)
کوک: عزیزم نمیخای بقیه ی کارتونت رو ببینی
ات: نه شما ها حصلتون سر میره بریم بخوابیم بدنمم درد میکنه فردا باید برم مدرسه
ته: اگه دلت میخاد فردا نرو
ات: نه نه ددی لطفا فردا هنر داریم میخام برم باشه
ته: خیله خب باشه باشه خودم میبرمت
ات: ها نه نمیخاد خودم میرم بابایی
ته:(نگاه عصباینیی)
ات: باشه باشه
(رفتن خوابیدن کوک و جیمین ات رو بغل کردن وته اون ور خوابید چون نبتی بود هر شب یکی ات رو بغل میکرد)
(پرش صبح)
ویو ات
بیدار شدم اه دیشب شب مزخرفی بود هنوز بدنم درد میکنه رفتم پایین صورتمو شستم ته رو بیدار کردم و موهامو شونه کردم لباس فرمم رو پوشیدم یه ساق با رنک پوست پوشیدم ک زخمام معلوم نشه یه تینت و برق لب زد افتاب فرمژه زدم عطری که کوک برام خریده بود رو زدم و کولم رو چیدم رفتم پایین و ظرف خوراکیمو برداشتم و میوه وخوراکی و اینا رو گذاشتم توش و ته اومد راهیه مدرسه شدیم)
ته: عزیزم بدنت خوبه درد داری؟
ات: یکم ولی چیزی نیست راستی ددی امروز زود تعطیل میشم چون هنرداریم
ته: اوکی
(پرش ات رفت مدرسه و ته زنگ زد به جیمین کوک گفت برن شرکت)
ویو ات
لایک ۱۳
۵۶۰
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.