تک پارتی: "فقط یِ تخیل"
قهوشُ خوردُ خیره شد به خیابون...
_:این آدما رو میبینی ؟ هر روز از خونه میزنن بیرون ، خودشونو گم میکنن تو جمعیت که شاید درداشون دیده نشه
آدمایی که بهم سلام میگن بعدشم غیب میشن! بدون خدافظی ..
این کوچه، این خیابونارو میبینی سومی؟؟ هرروز ، هرشب یه مُرده میده، به یکی تجاوز میشه ، یکی از درد نَسخی میمیره!
این پنجره هارو میبینی سومی؟ هر شب توش یه جوون میمیره، هرشب صدایه ناله های دختری میاد که دلش نمیخواست پدرش بدنشو لمس کنه.. هرشب صدای هق هق های خورده یِ پسری میاد که نمیخواد کسی بفهمه داره گریه میکنه.. این خیابونا ، این آدما ، این پنجره ها، این کوچه ها خیلی عجیبن! خیلی...."
"+:یاا...چرا اینطوری میگی تهیونگ...یکم خوب فک کن...مثلا ی نفر میگه چ دنیایه بدی گل ها خار دارن،یکی میگه چ دنیایه خوبی خار ها گل دارن؛بستگی ب نگاهِ طرف داره.!
_:باشه...شاید حق با تو باشه...
+:معلومه حق با منه مستر کیممم!
_:*خنده
تهیونگ بلند شد و خواست دخترو ب آغوش بِکِشه کِ ناپدید شد...
اون فقط ی "خیال" بود...
درسته...
"_:کاش میتونستم اونقدر محکم بغلت کنم
که توی قفسه ی سینت ذوب شم و از اونجا بتونم به درونت برسم و روحتو ببوسم :))..
چون به گمونم
این تنها کاریه که میتونه آرومم کنه!
تو به آرومی سُر خوردن نور سفید ماه از میون شاخه های سرخ دل ارغوان راهتو به قلبم پیدا کردی؛
جوری که انگار از اول اونجا جای تو بوده!
کاش میدونستی روح من به تو وابستس
حتی اگه ستاره ها به زمین سقوط کنن
یا دنیا تورو از من بگیره!
توی هر تناسخم باز هم دنبال تو میگردم!
دنبال کسی که توی چشماش شکوفه ی بلوط داره
و توی قلبش میلیون ها تُن عشق چشیدنی:>>>"*بغض
"_:ولی دیگه باید چیکار میکردم برای موندنش؟یقه شو میگرفتم میچسبوندم ب دیوار میگفتم باید دوسم داشته باشی؟"*بغض
_:اگه یه روز نبودم بدون تو قشنگ ترین بخش زندگی من بودی کیم سومی.
اگه یه روزی دیگه خبری ازم نشد بدون تو تکرار نشدنی ترین ادم زندگی من بودی کیم سومی.
اگه یه روزی دیگه حتی اسمم به گوشت نخورد بدون؛
تا اخرین لحظه عمرم، تا اخرین نفسی که بکشم، تا اخرین ضربانی که حس کنم، تا اخرین پلکی که بزنم به دوست داشتنت ادامه میدم کیم سومی:)
"_:راس میگفتن هر درختی یه روز تبر میشه!"
تهیونگ:کاش میدونستی منم بلد بودم ک تلافی کنم ولی هر دفه با خودم میگفتم:'اگه دلش بشکنه چی؟'؟؟؟"
پوزخند غمگینی زد و گفت:
"_:امیدوارم تو زندگی بعدیمون حِسِمو نَفروشی بِ هَوَس اون مرتیکهِ لاشی!"
_:این آدما رو میبینی ؟ هر روز از خونه میزنن بیرون ، خودشونو گم میکنن تو جمعیت که شاید درداشون دیده نشه
آدمایی که بهم سلام میگن بعدشم غیب میشن! بدون خدافظی ..
این کوچه، این خیابونارو میبینی سومی؟؟ هرروز ، هرشب یه مُرده میده، به یکی تجاوز میشه ، یکی از درد نَسخی میمیره!
این پنجره هارو میبینی سومی؟ هر شب توش یه جوون میمیره، هرشب صدایه ناله های دختری میاد که دلش نمیخواست پدرش بدنشو لمس کنه.. هرشب صدای هق هق های خورده یِ پسری میاد که نمیخواد کسی بفهمه داره گریه میکنه.. این خیابونا ، این آدما ، این پنجره ها، این کوچه ها خیلی عجیبن! خیلی...."
"+:یاا...چرا اینطوری میگی تهیونگ...یکم خوب فک کن...مثلا ی نفر میگه چ دنیایه بدی گل ها خار دارن،یکی میگه چ دنیایه خوبی خار ها گل دارن؛بستگی ب نگاهِ طرف داره.!
_:باشه...شاید حق با تو باشه...
+:معلومه حق با منه مستر کیممم!
_:*خنده
تهیونگ بلند شد و خواست دخترو ب آغوش بِکِشه کِ ناپدید شد...
اون فقط ی "خیال" بود...
درسته...
"_:کاش میتونستم اونقدر محکم بغلت کنم
که توی قفسه ی سینت ذوب شم و از اونجا بتونم به درونت برسم و روحتو ببوسم :))..
چون به گمونم
این تنها کاریه که میتونه آرومم کنه!
تو به آرومی سُر خوردن نور سفید ماه از میون شاخه های سرخ دل ارغوان راهتو به قلبم پیدا کردی؛
جوری که انگار از اول اونجا جای تو بوده!
کاش میدونستی روح من به تو وابستس
حتی اگه ستاره ها به زمین سقوط کنن
یا دنیا تورو از من بگیره!
توی هر تناسخم باز هم دنبال تو میگردم!
دنبال کسی که توی چشماش شکوفه ی بلوط داره
و توی قلبش میلیون ها تُن عشق چشیدنی:>>>"*بغض
"_:ولی دیگه باید چیکار میکردم برای موندنش؟یقه شو میگرفتم میچسبوندم ب دیوار میگفتم باید دوسم داشته باشی؟"*بغض
_:اگه یه روز نبودم بدون تو قشنگ ترین بخش زندگی من بودی کیم سومی.
اگه یه روزی دیگه خبری ازم نشد بدون تو تکرار نشدنی ترین ادم زندگی من بودی کیم سومی.
اگه یه روزی دیگه حتی اسمم به گوشت نخورد بدون؛
تا اخرین لحظه عمرم، تا اخرین نفسی که بکشم، تا اخرین ضربانی که حس کنم، تا اخرین پلکی که بزنم به دوست داشتنت ادامه میدم کیم سومی:)
"_:راس میگفتن هر درختی یه روز تبر میشه!"
تهیونگ:کاش میدونستی منم بلد بودم ک تلافی کنم ولی هر دفه با خودم میگفتم:'اگه دلش بشکنه چی؟'؟؟؟"
پوزخند غمگینی زد و گفت:
"_:امیدوارم تو زندگی بعدیمون حِسِمو نَفروشی بِ هَوَس اون مرتیکهِ لاشی!"
۸۳.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.