برادر غیرتی من
پارت ۳۲
یون : اذیتم نکن ( گریه ی شدید)
هوجو : اخه کوچولو چرا گریه میکنی
یون : ب ب با بار بارون ( ترس )
هوجو : هه آخه بارون گریه داره
یون : ماکی و ساکی کجان
هوجو : عقب
یون : من رفتم عقب
هوجو : اون دوتا روباه رو بیشتر دوست داری یا من
یون : تو
هوجو: واقعا
یون : اهوم این دوتا دم بریده این طلسم رو روی من گذاشتن
هوجو : کوچولو
یون : من کوچولو نیستم
یون : بارون تموم شد
هوجو : نه
یون : یه لحظه وایسا
هوجو : چرا
یون : میخوام برم بیرون
هوجو : تو مگه نمیترسی
یون : باید بهش غلبه کنم
هوجو : بیا اینو بگیر
یون : این مال توعه
هوجو : مامانم بهم گفته بود که تو دوستشی گفت وقتی پیدات کردم اینو بهت بدم نگران نباش منم نمونشو دارم
رفتم بیرون
یون : وایییییییییییی سرده
هوجو : بیا تو الان سرما میخوری
رفتم تو که گوشیه هوجو زنگ خورد
شروع مکالمه
هوسوک : پسرم آب دستته بزار زمین بیا این جا
هوجو : چرا
هوسوک : مهمه
هوجو : من با اون دوست مامانم که میگفت یه پسر کوچولوعه
هوسوک : چه بهتر با همون بیا
هوجو : دو دقیقه دیگه اونجام
پایان مکالمه
هوجو : نمیریم خونه
یون : باشه ولی تند نرو
هوجو : نمیشه
حرکت کرده
۲ مین بعد رسیدیم
هوجو : بدو بیا
یون : هنوزم بارون هست
هوجو : اسید که نیست
یون : تو از کجا میدونی
بغلم کرد
یون : عهههه خودم پا دارما همش بغلم میکنی
هوجو : هیس
یون : یه سوال بابات هم خوناشامه
هوجو : آره برای همین اگه بامن نباشی شاید بقیه بکشنت
یون : باشه
هوجو : این دوتا رو نمیزاری تو ماشین
یون : نه ( اخم کیوت )
هوجو : باشه
رفتیم توی یه شرکت خیلی قشنگ بود ( سلیقه ی هوسوکه انتضار داری زشت باشه )
هوجو: بابا چیکارم داشتی
هوسوک : اینه
پریدم پایین
یون : سلام من یون هستم
هوسوک : سلام منم جانگ هوسوک هستم
یون : شما همسر یجی هستین
هوسوک : آره و شما دوست یجی هستی
یون : بله
هوسوک : شما چطور یادتونه که اون کی مرد
یون : روز تولدم باهم بودیم که بهش تیر زدن
هوسوک : یعنی فردا
یون : تولدمه یا به قول من یه روز نحس
هوجو : خب بابا چیکارم داشتی
هوسوک : یه دختر میاد اگه باهاش ازدواج کنی باندمون قوی تو میشه
هوجو : اگه نخوام
هانجی : اجباریه
هوجو : شما
هانجی : همسر آینده ی شما
یون : میشه بپرسم رطبتون چنده
هانجی : ۳۴۵ تو چی جزو زیر دست منم حساب نمیشی
یون : شما رطبه اول رو میشناسین
هانجی : بله ما کشف کردیم فامیل ایشون لی هست خیلی دوست دارم ببینمش میگن سنش کمه و یه طلسم روش هست چقدر خفن
یون : درسته
هانجی : تو از کجا میدونی
یون : بنده لی یون ۱۸ ساله و رئیس شما هستم
هانجی : توکه طلسم نداری
هوجو : این گوشا چیه پس
هوسوک : یعنی تو
یون : بله من رئیس مافیا ها هستم
هوسوک : این دوتا روباه
یون : اهان اینا
هوسوک : ساکی و ماکی یجی بهم گفته بود
هانجی : بگیرینش
یون :
یون : اذیتم نکن ( گریه ی شدید)
هوجو : اخه کوچولو چرا گریه میکنی
یون : ب ب با بار بارون ( ترس )
هوجو : هه آخه بارون گریه داره
یون : ماکی و ساکی کجان
هوجو : عقب
یون : من رفتم عقب
هوجو : اون دوتا روباه رو بیشتر دوست داری یا من
یون : تو
هوجو: واقعا
یون : اهوم این دوتا دم بریده این طلسم رو روی من گذاشتن
هوجو : کوچولو
یون : من کوچولو نیستم
یون : بارون تموم شد
هوجو : نه
یون : یه لحظه وایسا
هوجو : چرا
یون : میخوام برم بیرون
هوجو : تو مگه نمیترسی
یون : باید بهش غلبه کنم
هوجو : بیا اینو بگیر
یون : این مال توعه
هوجو : مامانم بهم گفته بود که تو دوستشی گفت وقتی پیدات کردم اینو بهت بدم نگران نباش منم نمونشو دارم
رفتم بیرون
یون : وایییییییییییی سرده
هوجو : بیا تو الان سرما میخوری
رفتم تو که گوشیه هوجو زنگ خورد
شروع مکالمه
هوسوک : پسرم آب دستته بزار زمین بیا این جا
هوجو : چرا
هوسوک : مهمه
هوجو : من با اون دوست مامانم که میگفت یه پسر کوچولوعه
هوسوک : چه بهتر با همون بیا
هوجو : دو دقیقه دیگه اونجام
پایان مکالمه
هوجو : نمیریم خونه
یون : باشه ولی تند نرو
هوجو : نمیشه
حرکت کرده
۲ مین بعد رسیدیم
هوجو : بدو بیا
یون : هنوزم بارون هست
هوجو : اسید که نیست
یون : تو از کجا میدونی
بغلم کرد
یون : عهههه خودم پا دارما همش بغلم میکنی
هوجو : هیس
یون : یه سوال بابات هم خوناشامه
هوجو : آره برای همین اگه بامن نباشی شاید بقیه بکشنت
یون : باشه
هوجو : این دوتا رو نمیزاری تو ماشین
یون : نه ( اخم کیوت )
هوجو : باشه
رفتیم توی یه شرکت خیلی قشنگ بود ( سلیقه ی هوسوکه انتضار داری زشت باشه )
هوجو: بابا چیکارم داشتی
هوسوک : اینه
پریدم پایین
یون : سلام من یون هستم
هوسوک : سلام منم جانگ هوسوک هستم
یون : شما همسر یجی هستین
هوسوک : آره و شما دوست یجی هستی
یون : بله
هوسوک : شما چطور یادتونه که اون کی مرد
یون : روز تولدم باهم بودیم که بهش تیر زدن
هوسوک : یعنی فردا
یون : تولدمه یا به قول من یه روز نحس
هوجو : خب بابا چیکارم داشتی
هوسوک : یه دختر میاد اگه باهاش ازدواج کنی باندمون قوی تو میشه
هوجو : اگه نخوام
هانجی : اجباریه
هوجو : شما
هانجی : همسر آینده ی شما
یون : میشه بپرسم رطبتون چنده
هانجی : ۳۴۵ تو چی جزو زیر دست منم حساب نمیشی
یون : شما رطبه اول رو میشناسین
هانجی : بله ما کشف کردیم فامیل ایشون لی هست خیلی دوست دارم ببینمش میگن سنش کمه و یه طلسم روش هست چقدر خفن
یون : درسته
هانجی : تو از کجا میدونی
یون : بنده لی یون ۱۸ ساله و رئیس شما هستم
هانجی : توکه طلسم نداری
هوجو : این گوشا چیه پس
هوسوک : یعنی تو
یون : بله من رئیس مافیا ها هستم
هوسوک : این دوتا روباه
یون : اهان اینا
هوسوک : ساکی و ماکی یجی بهم گفته بود
هانجی : بگیرینش
یون :
۵.۳k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.