برترین عشق پارت ۵۰
من:الهی من قربونت بشم بعد اومد بغلم کرد (من گریم در اومد😢) بعد گریه کرد من:عااا پسرم گریه نکن مامانم اون فقط یه خواب بوده گریه نکن دیگه سرشو تو بغلم گرفته بود لویی:خلی گلیه کلدم چو خواف😭😭😭 من:فدات شم من من و بابات هیچ وقت تو رو تنها نمیزاریم اینو همیشه بدون همون موقع جونگ کوک پاشد کوک:عشقم چی شده چرا شماها دارید گریه میکنید لویی:م خواف دیجم تو و مامان ملو چنها گجاشتید کوک:من قربونت برم بابایی ما که الان پیشتیم بعد جونگ کوک اومد جلو کوک:پسرم همیشه اینو بدون منو مامانت تنهات نمیزارم ما انقدر تو رو دوست داریم که نگو هیچ وقت فکر نکن من و مامانت تو رو تنها میزاریم باشه بابایی دیگم بهش فکر نکن لویی:باجه کوک:عزیزم منم گریم گرفته بود بعد جونگ کوک اشکا لویو پاک کرد بعد اومد سراغ من کوک:عشقم تو دیگه گریه نکن میدونی رو گریه هات حساسم من:آخه وقتی دیدم داره گریه میکنه گریم گرفت کوک:گریه نکن ببین لویی دیگه گریه نمیکنه توهم نکن لطفا قلبم سوراخ میشه با گریه هات من:باشه گریه نمیکنم بعد گرفت اشکامو پاک کرد کوک:الهی من قربونت بشم من:😊 بعد اومد بغلم کرد و بعد گونمو بوسیدو جدا شد کوک:فهمیدید هیچکودوم گریه نمیکنیدا😐😂 من:باشه 😂 لویی:😂باجه کوک:از این به بعد هرکس تو این خونه گریه کنه میره بیرون من:واه واه دیگه چی لویی:حچمن منم با لجدپلت میتونی بیلون خلی مناشبم بلا شوت کوک:تو رو که توپت میکنم قشنگ موچالت میکنم بعد میخورمت آبلمبوت میکنم بعد میندازمت بیرون مامانتم یه کاری باهاش میکنم بعد اومد در گوشم گفت یه کاری میکنم هم تا صبح جیغ بکشی هم تا چند روز نتونی راه بری بعد آب دهنمو قورت دادم کوک:شوخی کردم بعد خندید من:بزنم تو سرت ترسوندیم عوضی😐😂 بعد چند دقیقه پاشدیم رفتیم بیرون صبحونه رو خوردیم و تموم شد میز و جمع کردیم تا شب بی کار بودیم که گوشی جونگ کوک زنگ خورد بعد جونگ کوک رفت جواب داد بعد چند دقیقه اومد من:کی بود کوک:تهیونگ میگه بیاید همگی خونه اون جمع بشیم من:باشه لویی:بلیم منم موخوام لومی رو ببنم (دختر تهیونگ و سوریاتا رو میگه که یک سالشه😐😂😂🤣🤣😂بچه عاشق شده) من:اوه اوه نه بابا کوک:عشقم این از لومی خوشش اومده😐😂فسقلی من:یادت نره مام بچه بودیم همو دوست داشتیم اونم من ۹ سال تو ۱۰ سال ☺😂
۲۶.۴k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.