بیا تا لیلی و مجنون شویم ،افسانه اش با من
بیا تا لیلی و مجنون شویم ،افسانه اش با من
بیا با من به شهر عشق رو کن،خانه اش با من
بیاتا سر به روی شانه هم، راز دل گوییم
اگر مویت چو روزم شد پریشان، شانه اش با من
سلام ای غم، سلام ای آشنای مهربان دل
پر پرواز واکن چون پرستو، لانه اش با من
مگو دیوانه کو، زنجیر گیسو را زهم وا کن
دل دیوانهِ ي دیوانه ي دیوانه اش.... ، با من
در این دنیای وانفسای حسرتزای بی فردا
خدایا عاشقان را غم مده، شکرانه اش با من
مگو دیگر سمندر در دل آتش نمی سوزد
تو گرمم کن به افسون، گرمی افسانه اش با من
چه بشکن بشکنی دارد، فلک در کار سرمستان
تو پیمان بشکنی، نشکستن پیمانه اش با من
در ميخانه ي چشمت به گلگشت نگه وا كن
خرابم كن، خراب...آبادي و يرانه اش با من
بیژن سمندر
بیا با من به شهر عشق رو کن،خانه اش با من
بیاتا سر به روی شانه هم، راز دل گوییم
اگر مویت چو روزم شد پریشان، شانه اش با من
سلام ای غم، سلام ای آشنای مهربان دل
پر پرواز واکن چون پرستو، لانه اش با من
مگو دیوانه کو، زنجیر گیسو را زهم وا کن
دل دیوانهِ ي دیوانه ي دیوانه اش.... ، با من
در این دنیای وانفسای حسرتزای بی فردا
خدایا عاشقان را غم مده، شکرانه اش با من
مگو دیگر سمندر در دل آتش نمی سوزد
تو گرمم کن به افسون، گرمی افسانه اش با من
چه بشکن بشکنی دارد، فلک در کار سرمستان
تو پیمان بشکنی، نشکستن پیمانه اش با من
در ميخانه ي چشمت به گلگشت نگه وا كن
خرابم كن، خراب...آبادي و يرانه اش با من
بیژن سمندر
۲.۱k
۲۵ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.