تدارک جنگ بزرگ
#تدارک_جنگ_بزرگ
#شاهنامه
کیخسرو با عنوان سردار سپاه ایران، اختیارات نامحدود داشت و فقط میتوان گفت که کیکاووس در سن کهولت مقام تشریفاتی پادشاهی ایران را دارا بوده و تمام امور کشوری و لشکری در حیطه و اختیارات کیخسرو قرار داشته و فردوسی در آغاز جنگ بزرگ، از کیخسرو این چنین یاد میکند:
چو شد کار پیران ویسه به سر
به جنگ دگر شاه پیروزگر
بیاراست از هر سوی مهتران
برفتند با لشکری بیکران
بر آمد خروشیدن کرّنای
به هامون کشیدند پرده سرای
به شهر اندرون جای خفتن نماند
به دشت اندرون راه رفتن نماند
از متن فوق چنین مستفاد میگردد که کیخسرو از تمام اقوام و قبایل ایرانی نیروهای رزمنده برای جنگ آتی در پایتخت گرد آورده بود و تمام اندرون و بیرون پایتخت مملو از قوای جنگی بوده است.
نکتهٔ قابل تأمل در این ابیات واژهٔ مهتر یا مهتران است و عنوانی است که در زمان مادها، کتسیاس از آن نام میبرد و این عنوان به کسانی داده میشد که صاحب مقام و منصب در میان قوم و قبیلهٔ خویش بودند.
در مقابل مهتر واژهٔ کهتر قرار داشت که به فرد کوچک و حقیر گفته میشد.بعضی نکات مهم را از شاهنامه نمیتوان استنتاج نمود مثلاً پایتخت کیخسرو را که این همه قوای جنگی در آنجا گرد آمده بود. اگر چه محتویات متون شاهنامه حوادث جزئی را نیز بیان میکند ولی برخی نکات مهم را منجمله موقعیت شهرها و کشورها را مشخص نمینماید یا تاریخ وقوع حوادث را روشن نمیسازد. دربارهٔ این مطالب به منابع دیگری غیر از شاهنامه مثل گزارش هرودوت و کتسیاس و منابع آشوری باید رجوع نمود. الواح میخی و تألیفات یونانی مکمل شاهنامه برای تدوین این برهه از تاریخ ایران میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
باری پس از فراخان همه نیروهای متحد علیه توران در پایتخت، کیخسرو برای ملاقات و رهنمود آنان اینگونه عمل نمود:
یکی تخت پیروز بر پشت پیل
نهادند و شد روی گیتی چو نیل
نشست از بر تخت با تاج شاه
خروش آمد از دشت وز بارگاه
چو بر پشت پیل آن شه نامور
زدی مهره در جام و بستی کمر
نبودی به هر پادشاهی روان
شستن مگر بر در پادشاه
از آن نامور خسرو سرکشان
چنین بود در پادشاهی نشان
تخت و تاج شاهی از ملزومات حکومت در ایران بود و این دو عنصر همیشه به همراه شمشیری مقام سلطنت را قانونی جلوه میداد و عقیده ایرانیان کهن بر این بود که کشور بیپادشاه به مانند سر بیتن است، در حقیقت کشور بدون شاه را به تن مرده تشبیح مینمودند.
اما در ابیات مزبور نکتهای وجود دارد که از خصوصیات شاهنامه است و باید گفت که در هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیامده است و آن مهره انداختن در جام در پشت فیل یا بر روی زمین است.
این عمل مشابه استخاره نمودن با تسبیح یا مانند آن است که قبل از کاری مهم مثل جنگ، شاهان ایران انجام میدادند و اگر استخاره درست میآمد روحیهٔ قوای جنگنده مضاعف میشد و در جنگ پیشرو با اعتماد به نفس بیشتری پیکار میکردند.
#شاهنامه
کیخسرو با عنوان سردار سپاه ایران، اختیارات نامحدود داشت و فقط میتوان گفت که کیکاووس در سن کهولت مقام تشریفاتی پادشاهی ایران را دارا بوده و تمام امور کشوری و لشکری در حیطه و اختیارات کیخسرو قرار داشته و فردوسی در آغاز جنگ بزرگ، از کیخسرو این چنین یاد میکند:
چو شد کار پیران ویسه به سر
به جنگ دگر شاه پیروزگر
بیاراست از هر سوی مهتران
برفتند با لشکری بیکران
بر آمد خروشیدن کرّنای
به هامون کشیدند پرده سرای
به شهر اندرون جای خفتن نماند
به دشت اندرون راه رفتن نماند
از متن فوق چنین مستفاد میگردد که کیخسرو از تمام اقوام و قبایل ایرانی نیروهای رزمنده برای جنگ آتی در پایتخت گرد آورده بود و تمام اندرون و بیرون پایتخت مملو از قوای جنگی بوده است.
نکتهٔ قابل تأمل در این ابیات واژهٔ مهتر یا مهتران است و عنوانی است که در زمان مادها، کتسیاس از آن نام میبرد و این عنوان به کسانی داده میشد که صاحب مقام و منصب در میان قوم و قبیلهٔ خویش بودند.
در مقابل مهتر واژهٔ کهتر قرار داشت که به فرد کوچک و حقیر گفته میشد.بعضی نکات مهم را از شاهنامه نمیتوان استنتاج نمود مثلاً پایتخت کیخسرو را که این همه قوای جنگی در آنجا گرد آمده بود. اگر چه محتویات متون شاهنامه حوادث جزئی را نیز بیان میکند ولی برخی نکات مهم را منجمله موقعیت شهرها و کشورها را مشخص نمینماید یا تاریخ وقوع حوادث را روشن نمیسازد. دربارهٔ این مطالب به منابع دیگری غیر از شاهنامه مثل گزارش هرودوت و کتسیاس و منابع آشوری باید رجوع نمود. الواح میخی و تألیفات یونانی مکمل شاهنامه برای تدوین این برهه از تاریخ ایران میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
باری پس از فراخان همه نیروهای متحد علیه توران در پایتخت، کیخسرو برای ملاقات و رهنمود آنان اینگونه عمل نمود:
یکی تخت پیروز بر پشت پیل
نهادند و شد روی گیتی چو نیل
نشست از بر تخت با تاج شاه
خروش آمد از دشت وز بارگاه
چو بر پشت پیل آن شه نامور
زدی مهره در جام و بستی کمر
نبودی به هر پادشاهی روان
شستن مگر بر در پادشاه
از آن نامور خسرو سرکشان
چنین بود در پادشاهی نشان
تخت و تاج شاهی از ملزومات حکومت در ایران بود و این دو عنصر همیشه به همراه شمشیری مقام سلطنت را قانونی جلوه میداد و عقیده ایرانیان کهن بر این بود که کشور بیپادشاه به مانند سر بیتن است، در حقیقت کشور بدون شاه را به تن مرده تشبیح مینمودند.
اما در ابیات مزبور نکتهای وجود دارد که از خصوصیات شاهنامه است و باید گفت که در هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیامده است و آن مهره انداختن در جام در پشت فیل یا بر روی زمین است.
این عمل مشابه استخاره نمودن با تسبیح یا مانند آن است که قبل از کاری مهم مثل جنگ، شاهان ایران انجام میدادند و اگر استخاره درست میآمد روحیهٔ قوای جنگنده مضاعف میشد و در جنگ پیشرو با اعتماد به نفس بیشتری پیکار میکردند.
۱.۶k
۱۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.