رمآن بی پَنآه :پارت ۱۲
خم شد دم گوشم با صدا خمار پج زد
اینجوری نگام نکن توله وگرنع بازم باید تا صبح زیرم باشیا با استرس نگاه بهش کردم هنوز من زیر شکمم به طور فحیعی درد میکرد احساس میکردم بین پام دارع نبض،میزنع و خیسع از رابطع باهاش میترسیدن مخصوصن اینکع تو رابطع خشن بود دیگه نمیخاسم باهاش یع جا باشم فقط میخاسم از اینجا برم
_بزار برم دستامو وا کنح میخام برم
با اخم نگاهی بهم کردو گف نزار سگ شَم گرون برات تموم میشح ها
با چشمای اشکی بهش زل زدم که با خشونت لباشو رو لبام گذاشتو و وحشیانه مک میزد دیع جونی نداشتم که پسش بزنم وقتی دید نفس کم آوردم ازم دور شد و ادامه دااد بگیر بخواب خسته ای
_دستامو وا کنح میخام برم
_گو میخوری پدرسگ بتمرگ سر جات بخاب
خودشم کنارم دراز کشیدو بدن ضعیفمو تو هیکلش گرف دستاشو رو بدنم کشیدو و ادامه داد چقد لاغری تو باید چاق شی دوس دارم تپل شی
میخامم برم مامانم الان منو میشکع اگه برم خونه همین الانشم دیع رام نمیدع بزار برم
_هیس بخاب فقط
چرا نمفهمید میخام برم حالا چیکار کنم من بدبخت چرا دس از سرم ور نمیدارع اینح چی میخاد
بعد از دو دیغ فک کنم پودری که به خوردم دادع بود چی شد که چشام گرم شودع و تو بدنع لخت هیراد به خواب رفتم
با درد شدید زیر شکمم از خاب بیدار شدم من کجام اینجا کجاس با دیدن اتاق با دکوراسیون سیاه تازع همه چی یادم اومد خونه شبنم اینا هیراد منو تو ماشین انداختو و قفل مرکزی ماشینو زدو منو آورد اینجا و بدبختم کرد نگاهی به دستبندم کردم که دیدم باز شد حتمن دلش به حالم سوخته و بازش کردع با سختی از جام پاشدم سرم گیج میرف با این حال بع طرف در رفتم که با شدت افتادم گوشع اتاق و سرم خورد بع گوشع میز
_آخخخ
با صدای آخم در به شدت باز شد و هیراد با عجله وارد اتاق شد با دیدن من با غضب بالا سرم اومدو غرید
_چرا اومدی پایین هان باید رو تخت ببندمت تا نیای بیرون هان خوبی بهت نیومدع با چشمای اشکی بهش زل زدم اومد کنارم نشستو و خاست بغلم کنه که مانع شدم و رو بهش گفتم مانتوم شالمو بدع میخام برم با شنیدن حرفم بی خیال سری تکون دادو دستشو زیر زانوم برد و بلندم کرد به سمت تخت برد رو تخت گذاشت منو و با چشای ریزه شدع بهم گف همینجا میشنی تا برم یع چی بیارم بخوری ضعف کردی
پایان پارت ۱۲#
..
شبتون خُش
اینجوری نگام نکن توله وگرنع بازم باید تا صبح زیرم باشیا با استرس نگاه بهش کردم هنوز من زیر شکمم به طور فحیعی درد میکرد احساس میکردم بین پام دارع نبض،میزنع و خیسع از رابطع باهاش میترسیدن مخصوصن اینکع تو رابطع خشن بود دیگه نمیخاسم باهاش یع جا باشم فقط میخاسم از اینجا برم
_بزار برم دستامو وا کنح میخام برم
با اخم نگاهی بهم کردو گف نزار سگ شَم گرون برات تموم میشح ها
با چشمای اشکی بهش زل زدم که با خشونت لباشو رو لبام گذاشتو و وحشیانه مک میزد دیع جونی نداشتم که پسش بزنم وقتی دید نفس کم آوردم ازم دور شد و ادامه دااد بگیر بخواب خسته ای
_دستامو وا کنح میخام برم
_گو میخوری پدرسگ بتمرگ سر جات بخاب
خودشم کنارم دراز کشیدو بدن ضعیفمو تو هیکلش گرف دستاشو رو بدنم کشیدو و ادامه داد چقد لاغری تو باید چاق شی دوس دارم تپل شی
میخامم برم مامانم الان منو میشکع اگه برم خونه همین الانشم دیع رام نمیدع بزار برم
_هیس بخاب فقط
چرا نمفهمید میخام برم حالا چیکار کنم من بدبخت چرا دس از سرم ور نمیدارع اینح چی میخاد
بعد از دو دیغ فک کنم پودری که به خوردم دادع بود چی شد که چشام گرم شودع و تو بدنع لخت هیراد به خواب رفتم
با درد شدید زیر شکمم از خاب بیدار شدم من کجام اینجا کجاس با دیدن اتاق با دکوراسیون سیاه تازع همه چی یادم اومد خونه شبنم اینا هیراد منو تو ماشین انداختو و قفل مرکزی ماشینو زدو منو آورد اینجا و بدبختم کرد نگاهی به دستبندم کردم که دیدم باز شد حتمن دلش به حالم سوخته و بازش کردع با سختی از جام پاشدم سرم گیج میرف با این حال بع طرف در رفتم که با شدت افتادم گوشع اتاق و سرم خورد بع گوشع میز
_آخخخ
با صدای آخم در به شدت باز شد و هیراد با عجله وارد اتاق شد با دیدن من با غضب بالا سرم اومدو غرید
_چرا اومدی پایین هان باید رو تخت ببندمت تا نیای بیرون هان خوبی بهت نیومدع با چشمای اشکی بهش زل زدم اومد کنارم نشستو و خاست بغلم کنه که مانع شدم و رو بهش گفتم مانتوم شالمو بدع میخام برم با شنیدن حرفم بی خیال سری تکون دادو دستشو زیر زانوم برد و بلندم کرد به سمت تخت برد رو تخت گذاشت منو و با چشای ریزه شدع بهم گف همینجا میشنی تا برم یع چی بیارم بخوری ضعف کردی
پایان پارت ۱۲#
..
شبتون خُش
۷.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.